انجمن شعر discussion
ترجمه شعر
>
یک شعر دیگر از نامه های زاد روز
date
newest »
newest »
ممنون مسلم جان
شعر جالبي بود و ترجمه خوبي.
يه بخشهايي رو خيلي عاميانه نوشتي مثل " اين همونيه كه ..."
من در داستان ديدم كه ديالوگ ها را عاميانه مي نويسيم ولي نمي دونم در شعر ترجمه كار مناسبي هست يا نه؟
اما قسمت آخر شعر كه ميگه:
" Grave of your risen father
And your own corpse in it. "
در ترجمه ات، متوجه منظور شاعر نشدم مگر وقتي كه اصل شعر رو خوندم. فكر كنم بهتره براي كلمه "ايستاده ات" واژهء ديگه اي جايگزين كني.
ممنون و موفق باشي
شعر جالبي بود و ترجمه خوبي.
يه بخشهايي رو خيلي عاميانه نوشتي مثل " اين همونيه كه ..."
من در داستان ديدم كه ديالوگ ها را عاميانه مي نويسيم ولي نمي دونم در شعر ترجمه كار مناسبي هست يا نه؟
اما قسمت آخر شعر كه ميگه:
" Grave of your risen father
And your own corpse in it. "
در ترجمه ات، متوجه منظور شاعر نشدم مگر وقتي كه اصل شعر رو خوندم. فكر كنم بهتره براي كلمه "ايستاده ات" واژهء ديگه اي جايگزين كني.
ممنون و موفق باشي
Azade wrote: "ممنون مسلم جانشعر جالبي بود و ترجمه خوبي.
يه بخشهايي رو خيلي عاميانه نوشتي مثل " اين همونيه كه ..."
من در داستان ديدم كه ديالوگ ها را عاميانه مي نويسيم ولي نمي دونم در شعر ترجمه كار مناسبي هست ي..."
در این بند یک فرامتن وجود داره و آن اینکه ظاهرن سیلویا علاقه بسیار زیادی به پدرش داشته و تد هیوز در اینجا قیامت رو تصویر میکنه که پدر از قبر بیرون میاد و سیلویا در اون قبر میخوابه.
اگه پیشنهاد بهتری برای کلمه ایستاده داری خوشحال میشم بدونم.
Muslim wrote: "اگه پیشنهاد بهتری برای کلمه ایستاده داری خوشحال میشم بدونم. "
مادرت را به بن بستي كشاند
و تو را با نفخ صور آورد
به پاي قبري
كه پدرت برخاسته بود از آن
و انداخت جنازهي تو را
آنجا
البته من خيلي زور زدم تا اين به ذهنم رسيد... چون نمي دونم واقعا چطور بايد شعر رو شعرگونه ترجمه كرد و شما خودتون استادتريد. فقط كلمات رو پيشنهاد دادم كه شعرش كنيد
موفق باشيد
مادرت را به بن بستي كشاند
و تو را با نفخ صور آورد
به پاي قبري
كه پدرت برخاسته بود از آن
و انداخت جنازهي تو را
آنجا
البته من خيلي زور زدم تا اين به ذهنم رسيد... چون نمي دونم واقعا چطور بايد شعر رو شعرگونه ترجمه كرد و شما خودتون استادتريد. فقط كلمات رو پيشنهاد دادم كه شعرش كنيد
موفق باشيد
Azade wrote: "Muslim wrote: "اگه پیشنهاد بهتری برای کلمه ایستاده داری خوشحال میشم بدونم. "مادرت را به بن بستي كشاند
و تو را با نفخ صور آورد
به پاي قبري
كه پدرت برخاسته بود از آن
و انداخت جنازهي تو را
آنجا
ال..."
یک کلمه میخوام که آدمو یاد قیامت بندازه! البته اینم که نوشتی خوبه ها
Leila Rezaei wrote: "سلام ترجمه ی شعر بسیار کار سختی ست و واقعن جسارت می خواهد. فکر می کنم حتمن باید از یک
native
کمک گرفته بشود.
بعضی جملات را من جور دیگری خواندم. مثلن اصطلاحت.
بعضی اصطلاحات ، ترجمه ی تحت ال..."
از تذکرتان بسیار سپاسگزارم.
این شعر قبلا در دو مجموعه دیگر هم چاپ شده ولی هیچ یک از این 2 ترجمه تیز بینی شما را در باره زیر چکش رفتن نداشتند. هر دو مجموعه جمله را اینگونه ترجمه کرده اند که زیر چکش رفتن میز را تداعی میکند.
اولی ترجمه سایر محمدی و اسدالله امرایی که انتشارات نگاه منتشر کرده و دومی حمید فرازنده و رحیم اخوت که نشر فردا درآورده به نظرم اینجا ایهامی وجود دارد که با توجه به اشاره به خرد شدن در اولین سطر زیر چکش رفتن ترجمه مناسب تری بود اما تیزهوشی شما شایسته تقدیر است.
بچه داری کردن با توجه به اینکه تد و سیلویا در 5 سال زندگی مشترک صاحب دو فرزند شدند جایگزین مناسبی به نظر میرسد اما فکر نمی کنم
baby-minding
معنی فکر کودکانه بدهد احتاملا منظور شما
baby minded
باشه
در مورد بقیه نظراتتان در هر سه ترجمه جملات متفاوتی ترجمه شده است که بعضا به نظر شما نزدیک تر هستند
به خاطر تیز بینیتان و وقتی که روی کار گذاشتید ممنونم. امیدوارم در کارهای بعدی هم با همین ظرافت به من کمک کنید



ارثيهي ماردم بود
و طرحش از زخمهاي ساليانم
كه به زير چكش رفتند.
و چار پايهاي كه پرت كردي آن روز
ديوانه از اينكه 20 دقيقه ديرتر
بچه را تر وخشك كردم
فرياد زدم:
"آفرین!
بزن هيزمش كن!
اين همونيه كه تو شعرات پنهانش ميكني"
بعد، خونسرد تر و با ملاحظه تر
"از زير سطراي شعرت شونه خالي نكن!"
و ما محو خواهيم شد.
در عمق حفرهي گوشهايت
شيطانك بشكني زد:
" من چي بهش دادم؟"
و انتهاي خونين طناب
كه زناشويي با تو را گسست
كودكانت را در پژواكي رها كرد
مانند دالاني در ماز
مادرت را به بن بستي كشاند
و تو را در نفخ صور
به پاي قبر پدر ايستادهات رساند
قبري كه جنازهي تو را در آن انداخت
----------------------------------------------------------------------
The Minotaur
The mahogany table-top you smashed
Had been the broad plank top
Of my mother's heirloom sideboard-
Mapped with the scars of my whole life.
That came under the hammer.
That high stool you swung that day
Demented by my being
Twenty minutes late for baby-minding.
'Marvellous!' I shouted, 'Go on,
Smash it into kindling.
That's the stuff you're keeping out of your poems!'
And later, considered and calmer,
'Get that shoulder under your stanzas
And we'll be away.' Deep in the cave of your ear
The goblin snapped his fingers.
So what had I given him?
The bloody end of the skein
That unravelled your marriage,
Left your children echoing
Like tunnels in a labyrinth.
Left your mother a dead-end,
Brought you to the horned, bellowing
Grave of your risen father
And your own corpse in it.