Dandelion - قاصدک discussion
دل نوشته كوتاه
>
دست از پا دراز تر
date
newest »


آن خــــــــانه که در شهر حجاز است معماست
مقصـــــــــــود به پیشت بود و بیخبر هستی
تاکی که ترا غفــلت و نی هوش ، نه پرواست؟
با مــوتر و طـــــــیاره و کشـــــتی و خط ریل
منزل زدن از بهر خـــــــــــــــــــداوند، فریباست
چـــون گــــر برسی باز ببینی که ز یک سنگ
در شهـر عـــــــرب کعبه و مردم به تماشاست
افسوس! کــــــه امـروز بود کعـــبه دگر جای
زیرا که خـــــــــــــــدا همسفر خلوت دلهاست
غافـــــل مده این عمـــر گرانمایه تو از دست
پس حــــاجی آزرده دلان شــو که چه زیباست
چون خانه ی دل؛ کعبۀ مقصود و اصیل ست
این کعــــبه زیارت بکن هـــــــردم که معلّاست
قلمت سبز محسن عزيز
پُشتت را به من مکن
روزی آغوش گرمم را نیازمندی
اين رسم اين كلبه است
.
.
فكر كنم اكثر آدمها هم تجربه اش كردن
ممنون از شعري كه گذاشتي
قلمت استوار