داستان هاي كوتاه طنز discussion
دستنوشته های شما
>
داستان کافه نشین تنهایی که نشسته و دارد پیپ می کشد
date
newest »
newest »
message 1:
by
محسن
(new)
Jan 02, 2010 11:09PM
این همه روشن فکری ، محاله محاله...
reply
|
flag
داستان کافه نشین تنهایی که نشسته و دارد پیپ میکشد و همراه با دود پیپ و رایحه قهوه تلخ در سرزمین رویاهایش میرقصد زیباست ؛ زیباست لحظه رهایی و سبکبالی ؛ ان زمانی که فارق از بند و بست های دنیای مادی باشیم و زیبا تر از ان هنگام رفتن است که پولی در جیب ندارد تا صورتحساب خود را بپردازد و از آن بد تر دوستی که بد قولی کرده و بر سر قرار نیامده تا تو اینگونه غرق در رویای رقص دود پیپ و رایحه شامه نواز قهوه تلخ نگردی
Ramin_lion wrote: "داستان کافه نشین تنهایی که نشسته و دارد پیپ میکشد و همراه با دود پیپ و رایحه قهوه تلخ در سرزمین رویاهایش میرقصد زیباست ؛ زیباست لحظه رهایی و سبکبالی ؛ ان زمانی که فارق از بند و بست های دنیای مادی ب..."انسان ها با برداشت های مختلف خود از زندگی به زندگی خود رنگ می بخشند. این هم شاید یک برداشت باشد
میم wrote: "Ramin_lion wrote: "داستان کافه نشین تنهایی که نشسته و دارد پیپ میکشد و همراه با دود پیپ و رایحه قهوه تلخ در سرزمین رویاهایش میرقصد زیباست ؛ زیباست لحظه رهایی و سبکبالی ؛ ان زمانی که فارق از بند و ب..."
.
..
...
دوست خوبم درود
من نیز با شما هم آهنگم و قبول دارم نگاهی دیگر به پیرامون خود ؛ شکل و رنگ تازه ای به زندگی میبخشد
... ولی تک نوشته شما هوس قهوه تلخ و دود غلیظ پیپی که سالهاست به سراغش نرفتم را دوباره بیدار کرد و خواستم نگاهی طنز به آن داشته باشم ولیکن نوشته ام چندان برایم دلنشین از آب در نیامد
به هر گونه از شما سپاسگزارم که این سوژه را در پندارم بیدار کردید
شاد و رها باشید
بدرود
.
..
...
دوست خوبم درود
من نیز با شما هم آهنگم و قبول دارم نگاهی دیگر به پیرامون خود ؛ شکل و رنگ تازه ای به زندگی میبخشد
... ولی تک نوشته شما هوس قهوه تلخ و دود غلیظ پیپی که سالهاست به سراغش نرفتم را دوباره بیدار کرد و خواستم نگاهی طنز به آن داشته باشم ولیکن نوشته ام چندان برایم دلنشین از آب در نیامد
به هر گونه از شما سپاسگزارم که این سوژه را در پندارم بیدار کردید
شاد و رها باشید
بدرود



