Dandelion - قاصدک discussion

داستان بی دلی خود از کجا آغاز کنم از کوچه خیابان تجریش یا از بی پول بودنم در سبلان
تو به من گفتی عاشقی بعد از چند ماه به آغوش کشیدی من رو گفتی با اون چشمات برای من هستی تا همیشه کجا رفتی واسه همیشه ؟
دلت داغون بود پشیزی نداشتم که برای تو تقدیم کنم دلم را باز می کردم تقدیمت می کردم
حالا دلم داغونه تو که نیستی آسمون بی ابر هستش
تو می گفتی نگاهت واسه منه ببین نگاهم گریانه ولی نگاه تو در آغوش چه کسی هست ؟
من به تو گفتم برو
تو رفتی
ولی نفهمیدی این که اینجاست یک دل هستش داغون داغون
دلم ی شهر بود واسه غمهات ولی نتونستی غم من و ببینی و رفتی
من موندم ی تنهایی که کسی قبولش نمی کنه
تو برو به سلامت
غم هایت برای من

نگاهم کرد پنداشتم دوستم دارد.
نگاهم کرد در نگاهش هزاران شوق عشق را خواندم.
نگاهم کرد دل به او بستم.
نگاهم کرد
اما بعدها فهمیدم فقط نگاه میکرد
....

درسته ولی نگاه به همراه عشق به همراه گفتن دوست دارم من عاشقتم

اون چی
.
.
.

نمیتونه قانع کننده باشه. میتونه؟

امير
بزار بگذره
رفتني ها هميشه ميرن
دست تو نيست
بزار بگذره
بزار رد شه