روزی روزگاری از این روزهای تکراری که به رسم هر روزه مان جمع میشدیم و مبحثی را دستمایه قرار میدادیم و قاه قاه خنده مان تلخی ایام را طعم آلبالو گیلاس می بخشید ، با دوستان بذله گو و یاوه گو نشسته بودیم و این نوبت همسر مورد علاقه را واشکافی می نمودیم. هر کس به زعم خود بانوی خیالات را توصیف مینمود و از ویژگی های نداشته ی آن حضرت سخن می پراند. نوبت رسید به یکی از دوستان صاحب کمال و بدون جمال ، که بینی پادشاهی ایشان به بلندی یلدا است و پیشانی وی پیوندی ناگسستنی با گردنش دارد. شروع کرد به توصیفاتی که اگر و تنها اگر نیمی از این توصیفات در یک ضعیفه جمع گردد ، قطعاً زلزالت الارض رخ خواهد داد. دوست ما فرمودند : « من در جستجوی همسری هستم که دنیا در چشمش رنگارنگ باشد و دنیای مرا هم رنگین نماید. زمانی که خسته و کوفته از کار روزانه به منزل می رسم ، آرام باشد و با سوالهای خسته کننده مرا آزرده نسازد. تا زمانی که من دستور نداده ام لام تا کام حرف نزند. با وقار باشد و هرگز با کسی مشاجره نکند ، خاصه خواهر و مادرم. اگر شب دیر آمدم و صبح دیر رفتم هرگز سوال نکند کجا بوده و کجا تشریف میبرید؟ با وفا باشد و از خانه خارج نشود مگر با خودم. با کمترین هزینه وتشریفات و شیربها ومهریه پا به منزل من بگذارد . کم خرج باشد و هر روز تمنای طلا و جواهرات و لباس و... از من نداشته باشد. با سواد و معلومات باشد. در همه ی زمینه ها حرفی برای گفتن داشته باشد و جلوی کسی کم نیاورد. امروزی باشد. خانواده ی باکلاسی داشته باشد. کم خوراک باشد و هرگز آدامس در دهان نگذارد. از همه مهمتر ، او باید سبک وزن و باریک اندام باشد.» پس از مثنوی 70 جلدی که این عزیز عنوان فرمودند رو کردند به بنده و عنوان فرمودند ، چنین شخصی سراغ دارید؟ من پس از کمی تامل به ایشان گفتم تشریف ببرید خیابان عباس آباد ، نمایندگی سامسونگ ، سلام مرا به آقای کیان ابلاغ فرموده و به ایشان بگویید یک دستگاه ال ای دی یا اگر نداشت ، یک دستگاه ال سی دی تی وی ، 32 اینچ به شما بدهد.
نوبت رسید به یکی از دوستان صاحب کمال و بدون جمال ، که بینی پادشاهی ایشان به بلندی یلدا است و پیشانی وی پیوندی ناگسستنی با گردنش دارد. شروع کرد به توصیفاتی که اگر و تنها اگر نیمی از این توصیفات در یک ضعیفه جمع گردد ، قطعاً زلزالت الارض رخ خواهد داد.
دوست ما فرمودند : « من در جستجوی همسری هستم که دنیا در چشمش رنگارنگ باشد و دنیای مرا هم رنگین نماید. زمانی که خسته و کوفته از کار روزانه به منزل می رسم ، آرام باشد و با سوالهای خسته کننده مرا آزرده نسازد. تا زمانی که من دستور نداده ام لام تا کام حرف نزند. با وقار باشد و هرگز با کسی مشاجره نکند ، خاصه خواهر و مادرم. اگر شب دیر آمدم و صبح دیر رفتم هرگز سوال نکند کجا بوده و کجا تشریف میبرید؟ با وفا باشد و از خانه خارج نشود مگر با خودم. با کمترین هزینه وتشریفات و شیربها ومهریه پا به منزل من بگذارد . کم خرج باشد و هر روز تمنای طلا و جواهرات و لباس و... از من نداشته باشد.
با سواد و معلومات باشد. در همه ی زمینه ها حرفی برای گفتن داشته باشد و جلوی کسی کم نیاورد. امروزی باشد. خانواده ی باکلاسی داشته باشد.
کم خوراک باشد و هرگز آدامس در دهان نگذارد.
از همه مهمتر ، او باید سبک وزن و باریک اندام باشد.»
پس از مثنوی 70 جلدی که این عزیز عنوان فرمودند رو کردند به بنده و عنوان فرمودند ، چنین شخصی سراغ دارید؟
من پس از کمی تامل به ایشان گفتم تشریف ببرید خیابان عباس آباد ، نمایندگی سامسونگ ، سلام مرا به آقای کیان ابلاغ فرموده و به ایشان بگویید یک دستگاه ال ای دی یا اگر نداشت ، یک دستگاه ال سی دی تی وی ، 32 اینچ به شما بدهد.