Dandelion - قاصدک discussion

کاش می شد تب تند دست های تو را نقاشی کرد
کاش می شد این عشق را در قلب خرامان زمان حکاکی کرد

کاش بودی،بودی،بودی و می دیدی غربت و تنهایی ام را
کاش می شد می دیدی خستگی های هر شبم را

کاش می شد خاطرات گذشته امان را باز نگاری کرد
کاش می شد فلج بود و بود و بود و تب دستهای تو را با زبان نقاشی کرد

مرد باران خورده، می آیی، فلجی؟ می مانی؟
بانوی خسته تنها می خوانی؟ خجلی؟ می دانی؟

کاش می شد لحظه های رفتنت را عکاسی کرد
کاش می شد این بغض شکسته را نگهداری کرد

کاش می شد بودم، بودم، بودم و این عشق را تیمار می کردم
حیف
نیستم و در نبودم نقاشی هایم را به حراج گذاشته اند
می خری؟ بومش را می دهند 2 کران

برای تو اما....

اردی بهشت 89

زیبا بود علی عزیز

سپاسگزارم ارمغان عزیز