اتوبوس discussion

18 views
زنانه > خونسردی

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Sara.g (last edited Jul 01, 2010 07:46AM) (new)

Sara.g | 222 comments Mod
اتوبوس خیلی شلوغ بود هم مردونه و هم زنونه، همه تو دل هم ایستاده بودن. همینجوری که تکیه داده بودم به قسمت جایگاه راننده متوجه مردی شدم که با اینکه جاش خیلی بعد بود و چسبیده بود به میله بر خلاف بقیه به جای غر زدن واسه خودش سوت می¬زد و آواز می¬خوند. اتوبوس تو ایستگاه نگه داشت و زنی که خیلی دستپاچه بود وارد اتوبوس شد و هی تو مردونرو نگاه می¬کرد و دنبال همسرش می¬گشت و هی می¬گفت علی، علی سوار شدی آقا ببین شوهرم هست علی علی... یه دفعه همون مرد خونسرد وسط حرفش پرید و گفت خانوم نگران نباش مال حلال گم نمیشه. اتوبوس منفجر شد، دیگه خبری از غر زدن و خستگی تو اتوبس نبود. چهره¬ها باز شده بود و مردم برای لحظه¬ای غصه¬هاشونو فراموش کردن. همسر زن بعد از کلی خنده بالاخره دستشو بالا اُورد و گفت من اینجام نگران نباش.


back to top