عاشقانه ها discussion
      عاشقانه دیگران
      >
    مناجات
    
  
  
					date
						  
						newest »
				
		
						  
						newest »
				
      جدا باش از هر چه فتنه است جدا باشرها باش ز شور و شر رها باش
دریا باش خروشان باش
باد باش همچو توفان باش
تو دنیایی شگفت انگیزی
تو نغمه ای دل انگیزی
چرا با خویشتن در ستیزی ؟
چرا با غم گلاویزی ؟
بر خیز و گلها را نوازش کن
دمی دنیا را ستایش کن
در آغوش بکش طبیعت را
وسه ای گرم نثارش کن
منشین با دل شکسته ی ریش
میندیش به حال پس و پیش
غصه را به خاک بسپار
رها شو ز ماتم خویش
رها شو ز ماتم خویش....
      سلام ؛ حال من خوب استسلام ؛ حال من خوب است .ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دورکه مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند . . .با این همه اگر عمری باقی بودطوری از کنار زندگی می گذرم که نه دل کسی در سینه بلرزدو نه این دل نا ماندگار بی درمانم . . .تا یادم نرفته است بنویسم:دیشب در حوالی خواب هایم ، سال پر بارانی بود . . .خواب باران و پاییزی نیامده را دیدم .دعا کردم که بیایی با من کنار پنجره بمانی ، باران ببارداما دریغ که رفتن ، راز غریب این زندگیست ,رفتی پیش از آن که باران ببارد . . .می دانم ، دل من همیشه پر از هوای تازه باز نیامدن است !انگار که تعبیر همه رفتن ها ، هرگز باز نیامدن است ,بی پرده بگویمت :می خواهم تنها بمانم در را پشت سرت ببند ,بی قرارم ، می خواهم بروم ، می خواهم بمانم ؟!هذیان می گویم ! نمی دانم . . .نه عزیزم ، نامه ام باید کوتاه باشدساده باشد ، بی کنایه و ابهامپس از نو می نویسم:سلام! حال من خوب است اما تو باور نکن . . .
      خدایا!چنان بنواز دلم را که هر جا نفرتی هست عشق باشم من!
هر جا نا امیدی هست ، امید باشم من!
هرجا غمی هست شادمانی باشم من!
آمین...
      چرا عاقلان را نصیحت كنیم؟ بیایید از عشق صحبت كنیم
تمام عبادات ما عادت است
به بیعادتی كاش عادت كنیم
چه اشكال دارد پس از هر نماز
دو ركعت گلی را عبادت كنیم؟
به هنگام نیّت برای نماز
به آلالهها قصد قربت كنیم
چه اشكال دارد كه در هر قنوت
دمی بشنو از نی حكایت كنیم؟
چه اشكال دارد در آیینهها
جمال خدا را زیارت كنیم؟
مگر موج دریا ز دریا جداست
چرا بر «یكی» حكم «كثرت» كنیم؟
پراكندگی حاصل كثرت است
بیایید تمرین وحدت كنیم
«وجود» تو چون عین «ماهیت» است
چرا باز بحث «اصالت» كنیم؟
اگر عشق خود علت اصلی است
چرا بحث «معلول» و «علت» كنیم؟
بیا جیب احساس و اندیشه را
پر از نقل مهر و محبت كنیم
پر از گلشن راز، از عقل سرخ
پر از كیمیای سعادت كنیم
بیایید تا عینِ عین القضات
میان دل و دین قضاوت كنیم
اگر سنت اوست نوآوری
نگاهی هم از نو به سنت كنیم
مگو كهنه شد رسم عهد الست
بیایید تجدید بیعت كنیم
برادر چه شد رسم اخوانیه؟
بیا یاد عهد اخوت كنیم
بگو قافیه سست یا نادرست
همین بس كه ما ساده صحبت كنیم
خدایا دلی آفتابی بده
كه از باغ گلها حمایت كنیم
رعایت كن آن عاشقی را كه گفت:
«بیا عاشقی را رعایت كنیم»
شعر از: قیصر امین پور
      از خدا پرسیدم دوست دارید بندگانتان چه بیاموزند؟ گفت: "بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند، عاشقشان باشد" "بیاموزند که انسانهایی هستند که آنها را دوست دارند اما نمی دانند که چگونه عشقشان را ابراز کنند..."
    
      همه خسته می شوند؛ همه می خوابند، حتی پرنده ها و درختها . ما آدمها هر کاری هم که بکنیم، آدمیم . خوابمان می گیرد، باید بخوابیم. گرسنه مان می شود، آب می خواهیم و هوا و هزار تا چیز دیگر. وای که ما چقدر چیز احتیاج داریمفقط تویی که هیچ وقت ، هیچ چیز نمی خواهی . فقط تویی که به هیچ چیز احتیاج نداری. نه خسته می شوی نه می خوابی. شبها که همه می خوابند مطمئنم که تو بیداری و مواظب دنیائی. چشمهایم را که می بندم دلم شور نمی زند. خاطرم جمع است. می دانم که هستی . بالا سر همه چیز و همه جا
خیالم راحت است؛چون همه چیز روبه راه است؛ چون تو روبه راهش می کنی. برای اینکه تو خدائی؛ یک خدای بزرگ و بی نیاز
عرفان نظر آهاری
      تو مهر می ورزی ، شادی ، زنده ای و یا غمگینو من در همه این ها سهمی دارم ، چون تو را دوست دارم
اینک به خانه خود باز می گردم ، چه می شود کرد
شاهزاده سرزمین عشق
ما همه میهمان توایم
و یک روز به سرزمین خود باز می گردیم
اما تو هستی ، مهر می ورزی ، شادی و یا غمگین
و ما هر کجا که باشیم ، تو را دوست داریم
اینک به آغاز سفر مقدس خود رسیده ام
هر صدایی پیامی است ، روشن و تاریک
صداها به پایان می رسند
و من گویی که تازه از خواب بیدار شده ام
      من،به پرواز خدادر دل من، در دل تو
مثل هرصبح پر از آیه و نور، بارها، معتقدم
و قسم می خورم این بار به هر آیه نور
تا خدا فاصله ای نیست بیا...
(مهین رضوانی فرد)
      تا خدا فاصله ای نیست ، بیا با هم از پیچ و خم و سبز گیاه، تا ته پنچره بالا برویم
وببینیم خدا ،
پشت این پنجره ها
لحظه ای کاشته است ؟!
تا خدا فاصله ای نیست ، بیا، با هم ازغربت این نادانی
سوی اندیشه ادارک افق
مثل یک مرغ غریب
لحظه ای ، پر بزنیم ...
تا خدا فاصله ای بود اگر
من چه میدانستم
که اقاقی زیباست؟!
یا گل سرخ، پر از سر خداست ؟!
یا اگر بود که من ، لای اوراق پر از سجده برگ ، رمز تسبیح ! نمی نوشیدم !
و از آن رویش مرطوب شعور من و تو ،
در دل گرم و پر از شور امید
خطی از عشق نمی فهمیدم !
      خدایا به خاطر تمام چیزهایی که دادی، ندادی، دادی پس گرفتیندادی بعدا دادی، ندادی بعدا می خوای بدی، دادی بعدا می خوای پس بگیری
;داده بودی و پس گرفته بودی
،اگه بدی پس می گیری، پس گرفتی دادی، پس گرفتی بعدا می خوای بدی
;اگه می دادی پس می گرفتی، نداده بودی فکر می کردیم دادی و پس گرفتی،
;خلاصه خداجون سرتو درد نیارم
;به خاطر همه شکر


آن جا كه كین است ، بادا كه عشــق آورم
آن جا كه تقصیر است ، بادا بخشایش آورم
آن جا كه تفرقه است، بادا كه یگانگی آورم
آن جا كه خطاست، بادا كه راستی آورم
آن جا كه شك است، بادا كه ایمان آورم
آن جا كه نو میدی است ، بادا كه امید آورم
آن جا كه ظلمات است، بادا كه نور آورم
آن جا كه غمناكی است، بادا كه شادمانی آورم
خداوندا! بادا كه بیشتر
در پی تسلی دادن باشم تا تسلی یافتن
در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن
در پی دوست باشم تا دوست داشته شدن
چرا كه با بخشیدن است كه می گیریم
با فراموشی خویشتن است كه
خویشتن را باز می یابیم
با بخشودن است كه
بخشایش به كف می آوریم
"نیایش برای صلح از فرانچسكوی قدیس