انجمن شعر discussion

11 views
پرسش و پاسخ > بخشی از یک مصاحبه

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Mohammadali, Hasanloo (new)

Mohammadali Hasanloo (09354609059) | 145 comments Mod
-یک واژه عزیز


این روزها یک واژه پرطمطراق فکر مرا به خودش مشغول کرده .واژه ای که همیشه لباس قشنگی به تنش دارد و میزان سوء استفاده از آن هم کم نیست .به بهانه های مختلف و شکلهای گوناگون بازیچه دست همه می شود و جالب اینکه برای بعضی ها سبب برخی ژست های ادبی هم می شود . در چند ماه اخیر هم حمله به سمت آن کم نبوده و تلاش برای نکوهشش و شاید هم از بین بردنش یا نغییر آن با توجه به منافع شخصی .واژه ای که می شود کنارش هر پسوند یا پیشوندی را بکار برد بدون انکه آب از اب تکان بخورد . تمام اینها باعث شد سطرهایی را به خاطر بیاورم از نویسنده دوست داشتنی کتاب" بوطیقای شعر نو ".اگرچه هیچگاه ایشان را ندیده ام ولی فکر می کنم او را باید در نوشته های جست وجو کرد. در کتاب "گفتمان سکوت" :در طی یک مصاحبه شاهرخ تندرو صالح از " شاپور جورکش" سوالی می پرسد با این موضوع " تعریف شما از روشنفکر چیست و روشنفکر چگونه می تواند در عرصه ی مناسبت های اجتماعی سازنده باشد ؟ " بخش هایی از پاسخ آقای جورکش را در اینجا آورده ام. حرفهایی که طبعا مخالف و موافق خواهند داشت و عزیزانی که به وبلاگ می آیند حتما نظرشان را بگویند .
پاسخ شاپور جورکش : این واژه روشن فکر خودبخود به نوعی جدل آمیز به نظر می رسد.چون ذهن آدمی ناخودآگاه به معنای عکس آن می اندیشد .معنی روشنفکر این نیست که دیگران تاریک فکرند. این نیست که روشن فکران مشعل دارند و دیگران دنباله رو .به نظرم بخشی از تعریفی که فوکو از روشنفکر می دهد جواب شما را بدهد : " نقش روشنفکر این نیست که به دیگران بگوید چه بکنند. او حق چنین کاری را ندارد.کار روشنفکر شکل دادن اراده ی سیاسی دیگران نیست، کار او از طریق تحلیل هایی که در رشته ی خودش انجام می دهد ، مکرر در مکرر تردید کردن در آن چیزهایی است که بدیهی فرض می شود .برانداختن چیزهای آشنا و پذیرفته شده است و بازبینی قواعد و نهادهاست "
قضیه را از جنبه ی دیگری هم می شود نگاه کرد، در شرایط ما ممکن است شخصی شاعر یا نویسنده باشد ولی روشنفکر نباشد .در جایی که برای نویسنده بودن صرف چاپ دو سه کتاب کافیست ، به هیچ وجه معنای نویسندگی مترادف با روشنفکر نیست.استاد تاریخی که تمام سالهای تولد و مرگ سلاطین را از حفظ باشد و حتی تحلیل های تاریخی مکتوب را کاملا خوانده باشد ، آیا می تواند نام روشن فکر بگیرد؟ همانطور که عینک سواد نمی آورد ،سواد هم فرهنگ نمی آورد.شرایط لازم برای فرهیختگی سواد است اما هرکسی که سواد داشته باشد الزاما فرهیخته نیست . ما در وضعیتی قرار داریم که حتی روی گردانندگانِ نشریه ها و روزنامه ها هم نمی توانیم درست حساب کنیم.لااقل در این حیطه دیگر باید توقع داشت که مسئولین ابزار کارشان را بشناسند. مضحک است که می بینی در صفحه ی اندیشه نشریه ای برای معرفی یک کتاب نقد، تمام جملات از کتاب دیگری کش رفته شده است و محتوا داد می زند که نویسنده یک جمله از کتاب مورد ادعا شده را نخوانده است . این نجابت و سادگی که می گویند در قوم ما هست در حیطه روشنفکری با سهل انگاری و بی مبالاتی همراه می شود و شابعات و خوش باوری های محفل های روشنفکری بمراتب زیان بارتر از ساده انگاری های عوام است . به طوری که جو روشنفکری ما آمیزه غریبی از عوام زدگی و خرافه پروری را در آستین خود رشد می دهد و جای هیچ تعجبی نیست اگر واژه ی " روشنفکر عوام زده " را برای خود بکار بگیریم چرا که ظاهرا اسم روشنفکر یدک می کشیم ولی در واقع فقط در چشم عوام روشنفکریم و نه براساس اصولی تعریف شده و پذیرفته شده .داش مشدی گری، نوچه گری و نوچه پروری هنوز در مناسبات ما حرف اول را می زنند.بت گرایی های ورزشی دمادم مورد انتقاد روشنفکران قرار گرفته بدون آنکه متوجه باشند خودشان هم بت های ادبی شان را با چنگ و دندان پاسداری می کنند. این حکایت سعدی در مورد شاعری که صله می گیرد و بعد معلوم می شود شعر ،دزدی بوده به شکل ترجیع بندی در کشور ما تکرار می شود .درفلان شهر به شاعری جایزه می دهند و بعد معلوم می شود شعر مال شاعری اهل شهر دیگر بوده و جایزه را پس می گیرند.شکایت فلان داستان نویس غربی از فیلسازان ما به خاطر ناخنک زدن به اثر آن داستان نویس یا بالعکس، کش رفتن موضوع از فیلم های خارجی کمتر شناخته شده و سر در آوردن موضوع آن در فیلم وطنی، حتی موارد کش رفتن تخلص همه و هم یادآور آن شاعر است که گرچه کتک مفصلی خورد ولی دست کم این حرف به یاد ماندنی را زد که " سنگ ها بسته اند و سگ ها رها "
وقتی هدف اصلی از هنرمند شدن کسب شهرت باشد، چرا نوپاها راه میان با را انتخاب نکنند و بخواهند آنهمه زحمت به خود هموار کنند ؟
با این تفاصیل می خواستم بار مشعل و مشعل داری را کم کنم و بیفزایم که ما تا زمانی که نتوانیم به خود رجوع کنیم، قادر نیستیم هیچ قدمی برای خودمان برداریم ، تا چه رسد به دیگران .


پانوشت1 : کتاب گفتمان سکوت چندسال پیش توسط انتشارات شفیعی چاپ شد و تهیه و تدوین انرا شاهرخ تندرو صالح انجام داده است . محور اصلی این کتاب بررسی تحول ادبیات داستانی بعد از انقلاب است .در این کتاب شاهرخ تندرو صالح چند مصاحبه با شخصیت هایی از جمله : اسدالله امرایی ، شاپور جورکش،عبدالعلی دستغیب ، محمد علی سپانلو ،هوشنگ گلشیری و..... انجام داده است .
پانوشت2 :در این مصاحبه شاهرخ تندرو صالح سوالات زیادی را از آقای جورکش می پرسد که من تنها همین یک سوال را در اینجا مطرح کردم که پاسخ آقای جورکش را هم من به طور کاملا نیاوردم ولی بخش های اصلی آنرا البته به عقیده خودم آوردم.

به نقل از وبلاگ خودم : poem-m.blogfa.com


back to top