" سلیا همه اش تقصیر توست. جنازه ی مرا می بینی که توی استخر غوطه می خورد. بدرود. اومبرتو." سلیا تلوتلو خوران و یادداشت در مشت بیرون آمد و مرا دید، که دمر توی آب غوطه می خوردم، درست مثل مگسی که در ظرف ژله گیر افتاده. وقتی توی آب شیرجه رفت تا مرا نجات دهد و یادش آمد شنا بلد نیست، بیرون آمدم. متهم 338412
سلیا تلوتلو خوران و یادداشت در مشت بیرون آمد و مرا دید، که دمر توی آب غوطه می خوردم، درست مثل مگسی که در ظرف ژله گیر افتاده.
وقتی توی آب شیرجه رفت تا مرا نجات دهد و یادش آمد شنا بلد نیست، بیرون آمدم.
متهم 338412