پابلو نرودا discussion

14 views
دوست دارم خموش تو باشم

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Mehdi (new)

Mehdi | 1 comments ترجمه از: شوكت



دوست دارم خموش تو باشم

در غيبتي كه دور مي شنوي

صدايم را

اما به لمس ات در نمي آيم.



چشمانت در پرواز,

و مهربوسه اي بر لبانت

اشباح از روح مني

درتكاملش صعود مي كني

شكلي ديگر مي گيري

مثل يك پروانه ي رويايي,

يك كلمه سودايي.



دوست دارم خموش تو باشم

هرچند

سوگواريت, آن دور, به پروانه

ناله ي كبوتري بخشد.

مرا مي شنوي

صدايم نزديك ات نيست.



بگذار! بيايم و خموش سكوت ات بمانم

ودرخموشي بگويم

كه نور چراغ

وسادگي حلقه دارد.

تو چون شب

خموش و برج مانند ي

و ستاره سكوتت را مي پذيرد

بي تزوير , دور .



دوست دارم خموش تو باشم

درغيبت ات , چو مرگ ات

دوربمانم , پراز اندوه.



شادم , شادم كه حقيقت ندارد

اما

يك كلمه

يك لبخند

ميتواند كافي باشد .


back to top