فرانتس کافکا نویسندهایست با ریشههایی عمیق در واقعیت که جهان و انسان محصور این جهان را جراحی میکند؛ نویسندهای که آثارش بازتاب تقاطع فرهنگهای بوهمی، یهودی و آلمانی است. فرانتس کافکا (متولد سوم ژوییهی سال ۱۸۸۳ در پراگ) تاکنون چند نسل از خوانندگان را از دالانهای پیچ در پیچ و هزارتوهای پایانناپذیر رمانها و داستانهای معماگونهی خود گذرانده است. اما هنوز هم پس از گذشت سالها از عالمگیر شدن شهرت کافکا، خوانندگان آثارش تصویری ناقص از او در ذهن دارند. از کارشناسان که بگذریم، در بهترین حالت مردم با شنیدن نام فرانتس کافکا به یاد گرگور زامزا در نوول «مسخ» میافتند که یک روز صبح از خواب بیدار شد و دریافت که به حشرهای عظیم تبدیل شده است. و در ادامهی این تصویر و دیدن تنها رویهی معنایی آن، چهرهای که از کافکا ساخته میشود نویسندهای است «واقعیتگریز» که ارتباط خود را با جهان بهتمامی گسسته است.اما کافکا نویسندهایست با ریشههایی عمیق در واقعیت که جهان و انسان محصور این جهان را جراحی میکند؛ نویسندهای که آثارش بازتاب تقاطع فرهنگهای بوهمی، یهودی و آلمانی است. کافکای آلمانیزبان زادهشده در خانوادهای یهودی، با استعداد شگرف و پشتکار کمنظیرش این عناصر فرهنگی را در کلیتی واحد جمع میکند؛ کلیتی که با گذشتن از ذهن و زبان و جهاننگری او، عنوان موقعیت یا جهان «کافکایی» را بر آن مینهیم. شاید هم دقیقا همین آمیزش در قالب سبک منحصربهفرد کافکاست که از او چهرهای استثنایی میسازد و به برکت همین سبک شگفت «کافکایی»ست که با هر دوبارهخوانی، باز هم میتوان چیز جدیدی در آثار او کشف کرد و هزارتوی جهان را بهتر شناخت. ● تصور رایج از کافکا اغلب کافکا را بهعنوان خیالپردازی میشناسند با رویاهایی بیگانه با جهان و درگیر در کشمکشی درمانناپذیر با مشکلات خانوادگی! در تصویرهایی نیز که از او بر جای مانده، چهرهی جوانی جدی و نحیف را میبینیم با چشمانی محزون. رنج کافکا از مناسبات خانوادگیاش را نیز بهخوبی میتوانیم در نامه به پدرش که در سال ۱۹۱۹ منتشر شد دریابیم. اما فرانتس کافکا را نمیتوان به تصویری که از او در اذهان عمومی شکل گرفته فرو کاست. راینر اشتاخ در زندگینامهی دقیق و مبسوط کافکا که آن را در دو جلد منتشر کرده تصویر متفاوتی از نویسنده را استادانه روایت میکند. اشتاخ میخواهد در این زندگینامه نشان دهد که وقایع سیاسی که کافکا شاهد آنها بود و بیش و پیش از همه جنگ جهانی اول، تنها چشماندازی برای او نبودند، بلکه او خود جزئی جداییناپذیر از همین وقایع بود. بازتاب جنگ، وقایع سیاسی و موقعیت زیستی در محلهی یهودیان پراگ را نمیتوان در آثار کافکا نادیده گرفت. تاثیر اینها همه و نیز موقعیت شغلی و خانوادگی، بر آفرینش ادبی کافکا، میتواند تصویری دیگرگونه از او بسازد؛ تصویری که با آنچه عمومی شده متفاوت است
فرانتس کافکا (متولد سوم ژوییهی سال ۱۸۸۳ در پراگ) تاکنون چند نسل از خوانندگان را از دالانهای پیچ در پیچ و هزارتوهای پایانناپذیر رمانها و داستانهای معماگونهی خود گذرانده است. اما هنوز هم پس از گذشت سالها از عالمگیر شدن شهرت کافکا، خوانندگان آثارش تصویری ناقص از او در ذهن دارند.
از کارشناسان که بگذریم، در بهترین حالت مردم با شنیدن نام فرانتس کافکا به یاد گرگور زامزا در نوول «مسخ» میافتند که یک روز صبح از خواب بیدار شد و دریافت که به حشرهای عظیم تبدیل شده است. و در ادامهی این تصویر و دیدن تنها رویهی معنایی آن، چهرهای که از کافکا ساخته میشود نویسندهای است «واقعیتگریز» که ارتباط خود را با جهان بهتمامی گسسته است.اما کافکا نویسندهایست با ریشههایی عمیق در واقعیت که جهان و انسان محصور این جهان را جراحی میکند؛ نویسندهای که آثارش بازتاب تقاطع فرهنگهای بوهمی، یهودی و آلمانی است.
کافکای آلمانیزبان زادهشده در خانوادهای یهودی، با استعداد شگرف و پشتکار کمنظیرش این عناصر فرهنگی را در کلیتی واحد جمع میکند؛ کلیتی که با گذشتن از ذهن و زبان و جهاننگری او، عنوان موقعیت یا جهان «کافکایی» را بر آن مینهیم. شاید هم دقیقا همین آمیزش در قالب سبک منحصربهفرد کافکاست که از او چهرهای استثنایی میسازد و به برکت همین سبک شگفت «کافکایی»ست که با هر دوبارهخوانی، باز هم میتوان چیز جدیدی در آثار او کشف کرد و هزارتوی جهان را بهتر شناخت.
● تصور رایج از کافکا
اغلب کافکا را بهعنوان خیالپردازی میشناسند با رویاهایی بیگانه با جهان و درگیر در کشمکشی درمانناپذیر با مشکلات خانوادگی! در تصویرهایی نیز که از او بر جای مانده، چهرهی جوانی جدی و نحیف را میبینیم با چشمانی محزون. رنج کافکا از مناسبات خانوادگیاش را نیز بهخوبی میتوانیم در نامه به پدرش که در سال ۱۹۱۹ منتشر شد دریابیم.
اما فرانتس کافکا را نمیتوان به تصویری که از او در اذهان عمومی شکل گرفته فرو کاست. راینر اشتاخ در زندگینامهی دقیق و مبسوط کافکا که آن را در دو جلد منتشر کرده تصویر متفاوتی از نویسنده را استادانه روایت میکند.
اشتاخ میخواهد در این زندگینامه نشان دهد که وقایع سیاسی که کافکا شاهد آنها بود و بیش و پیش از همه جنگ جهانی اول، تنها چشماندازی برای او نبودند، بلکه او خود جزئی جداییناپذیر از همین وقایع بود. بازتاب جنگ، وقایع سیاسی و موقعیت زیستی در محلهی یهودیان پراگ را نمیتوان در آثار کافکا نادیده گرفت. تاثیر اینها همه و نیز موقعیت شغلی و خانوادگی، بر آفرینش ادبی کافکا، میتواند تصویری دیگرگونه از او بسازد؛ تصویری که با آنچه عمومی شده متفاوت است