در سال 586 ق م بخت النصر پادشاه اشوری بابل، اورشلیم (اورخالم ) را گرفت ومعبد حضرت سلیمان را ویران کرد و کشتار بسیار کرد و مظالم بر قوم یهود روا داشت. پس از ان هزاران هزار نفر از قوم یهود را اسیر کرده واز وطنشان به بابل کوچ داد. انها سالها در بابل در عین اسارت برای حفظ مذهب و معتقدات خود کوشیداند. کمال مطلوب انها ازادی از دست حکومت ستمگر اشور ( نیاکان اعراب ) و بازگشت به وطن خود و تجدید بنای ان سرزمین ویران شده بود. در رویای ساخت حکومتی که دیگر دچار سستی وانقراض نشود روز به شب و شب به روز میرساندند.
اشعیا نبی میفرماید: یهود بدست اشوری ها خراب خواهد شد و بعد اشور هم از جهت ظلم و کبر پادشاهانش منقرض خواهد شد.
_ کتاب اشعیا نبی باب دهم: وای بر اشور که عصای غضب من است که بر آنان فرود می اید. ای قوم من که در صیهون ساکنید، از اشور مترسید. اگر چه شما را به چوب بزنند و دست ستم گر خود را چون مصریان بر شما بلند کنند. زیرا خواست من بر هلاکت ایشان خواهد بود. (اشور و مصر)
وقتی یهودی ها در بابل بودند، پیغمبران انها مژده می دادند که بزودی خداوند شخصی را بر انگیزد که بنیاد ظلم در جهان را فرو خواهد کشید و ملت یهود را از اسارت بیرون آرد و دیری نگذرد که عظمت ملت یهود بازگردد.
_ کتاب اشعیای باب سیزده: اشوریان و بابل که فخر کلدانی هاست دیگر اباد نشود و تا ابد تُهی از سکنه بماند. دیگر اعراب خیمه های خود را در انجا نزنند و چوپانها در انجا نزیند. شغالها در قصور خراب و خالی ان بگردند و مارها در امارات ان بخزند. بدانید که ناجی بزرگ خواهد امد، زیرا خداوند نظر عفو نسبت به یعقوب و فرزندان بنی اسرائیل دارد....
اینها گوشه ای از پیشگویی های پیامبران یهود در رابطه با سقوط اشور و ظهور کوروش بزرگ بود.
_ کتاب اشعیای نبی باب 41 : سخنان مرا بشنوید کسی از مشرق می اید. کسی را که همه او را مرد خدا می دانند (منظور کوروش) کجاست که او قدم ننهد؟ خداوند ملل را به اطاعت او در اورد و شاهان را به پای او افکند خداوند شمشیرهای انان را در مقابل او خاک وکمانه انان را کاه کرد کسی که از شمال بر انگیختم، او از طلوع افتاب اسم مرا میستاید او ظالمان را لگد مال میکند چنان که خاک را برای ساختن اجر لگد میزنند و چنان که کوزه گر گل کوره را در هم میفشارد. این است بنده مقرب من که دست او را گرفته ام. برگزیده من که روح من نسبت به او با عنایت است. من نفس خود را به او دادم و او راستی را برای مردمان اورد. او داد انها را براستی بستاند. خسته نشود و نرود تا انکه عدالت را بر روی زمین بر قرار کند...
قسمت اول
در سال 586 ق م بخت النصر پادشاه اشوری بابل، اورشلیم (اورخالم ) را گرفت ومعبد حضرت سلیمان را ویران کرد و کشتار بسیار کرد و مظالم بر قوم یهود روا داشت. پس از ان هزاران هزار نفر از قوم یهود را اسیر کرده واز وطنشان به بابل کوچ داد. انها سالها در بابل در عین اسارت برای حفظ مذهب و معتقدات خود کوشیداند. کمال مطلوب انها ازادی از دست حکومت ستمگر اشور ( نیاکان اعراب ) و بازگشت به وطن خود و تجدید بنای ان سرزمین ویران شده بود. در رویای ساخت حکومتی که دیگر دچار سستی وانقراض نشود روز به شب و شب به روز میرساندند.
اشعیا نبی میفرماید: یهود بدست اشوری ها خراب خواهد شد و بعد اشور هم از جهت ظلم و کبر پادشاهانش منقرض خواهد شد.
_ کتاب اشعیا نبی باب دهم: وای بر اشور که عصای غضب من است که بر آنان فرود می اید. ای قوم من که در صیهون ساکنید، از اشور مترسید. اگر چه شما را به چوب بزنند و دست ستم گر خود را چون مصریان بر شما بلند کنند. زیرا خواست من بر هلاکت ایشان خواهد بود. (اشور و مصر)
وقتی یهودی ها در بابل بودند، پیغمبران انها مژده می دادند که بزودی خداوند شخصی را بر انگیزد که بنیاد ظلم در جهان را فرو خواهد کشید و ملت یهود را از اسارت بیرون آرد و دیری نگذرد که عظمت ملت یهود بازگردد.
_ کتاب اشعیای باب سیزده: اشوریان و بابل که فخر کلدانی هاست دیگر اباد نشود و تا ابد تُهی از سکنه
بماند. دیگر اعراب خیمه های خود را در انجا نزنند و چوپانها در انجا نزیند. شغالها در قصور خراب و خالی ان بگردند و مارها در امارات ان بخزند. بدانید که ناجی بزرگ خواهد امد، زیرا خداوند نظر عفو نسبت به یعقوب و فرزندان بنی اسرائیل دارد....
اینها گوشه ای از پیشگویی های پیامبران یهود در رابطه با سقوط اشور و ظهور کوروش بزرگ بود.
_ کتاب اشعیای نبی باب 41 : سخنان مرا بشنوید کسی از مشرق می اید. کسی را که همه او را مرد خدا می دانند (منظور کوروش) کجاست که او قدم ننهد؟ خداوند ملل را به اطاعت او در اورد و شاهان را به پای او افکند خداوند شمشیرهای انان را در مقابل او خاک وکمانه انان را کاه کرد کسی که از شمال بر انگیختم، او از طلوع افتاب اسم مرا میستاید او ظالمان را لگد مال میکند چنان که خاک را برای ساختن اجر لگد میزنند و چنان که کوزه گر گل کوره را در هم میفشارد. این است بنده مقرب من که دست او را گرفته ام. برگزیده من که روح من نسبت به او با عنایت است. من نفس خود را به او دادم و او راستی را برای مردمان اورد. او داد انها را براستی بستاند. خسته نشود و نرود تا انکه عدالت را بر روی زمین بر قرار کند...
ادامه دارد............