No War discussion
شعری برای یک عکس از جنگ
date
newest »

maybe i should leave this group... english or the other language?

همنفسی
سبز شدن
در چمن خاطره ها
روییدن
پر زدن
تا قفس فاصله را
بشکستن
پیوستن
جنگ ما
عشق
خطر کردن و
یکجا
به اسارت رفتن
آن نبردی
که به یغما
دل ما
را برده
اثرش
سوخته گنجی ست
که سرباز گروگان شده
است
به بهایی
که همان
خواستن است
جبهه دلشدگی
چشمه جوشان
تن آتشکده
است
که خدایی
شب هنگامه
تماشاگر این سوختن
است
کشتن و
کشته شدن
مردن و
یکبار دگر
از نفس عاشق خود
زنده شدن

ای جنگ آدمی کش ای جنگ تیز چنگ
فرزند من کجاست
روی کدام خاک غریبی غنوده است ؟
در خواب دیدمش
از روی تپه های شقایق
چون ابر می گذشت
سر در پی اش نهادم و با نام خواندمش
گم شد فراز دشت
اینک ای جنگ کینه جو
با من بگو که او
روی کدام پشته به غربت عنوده است
روی کدام سنگ
با گل به گل شقایق پر پر به پیرهن
با تیره فام توده خاکی درون چنگ؟
در میان دشت زیبا
_ بر خاک فتاده _
خفته بودند
مرد و زن و کودک.
و پیراهنی خون آلود
آن سوترها
سبزی یک دست علف را
خدشه دار کرده بود.
مردگان زیبا!
منصوره اشرافی