مشاعره discussion
شعر آزاد
>
گریه کردن
date
newest »
newest »
خنديدي و گفتي اشكهايت را خواهانمتقديمت كردم
اشك ريختي و غرورمو خواستي
عشق كه غرور نمي شناسد برايت فرستادم
بردار...هرچه مي خواهي از زندگيم بردار
حال كه گامهايت را براي رفتن كوك كرده اي ...
لا اقل پايت را از روي تكه هاي شكسته غرورم و دل كاغذيم بردار....
شعر طنز مثل نثرش باید گزنده باشه اما شعر شما انچنان گزید بنده رو که هنوز به هوش نیمدم
:)
خیلی قشنگ بود
به سهم خودم ممنون
:)
خیلی قشنگ بود
به سهم خودم ممنون



مثل یک خانواده گریه کنیم
روی شنهای آبدار ونمور
زیر پلهای جاده گریه کنیم
میرسد روزی از غم انگور
زیر تابوت باده گریه کنیم
زیر سوهان زندگی آن روز
مثل آهن براده گریه کنیم
گرچه آنقدرها هم آسان نیست
بنشین ایستاده گریه کنیم
گاه گاهی به حال آن شاعر
که به شب تکیه داده گریه کنیم
و به حال کسی که تا دم صبح
مصرعی هم نزاده گریه کنیم
گریه مرد کار خوبی نیست
مثل یک مرد ماده گریه کنیم(خانمها اینجارو شرمندم)ا
نکند روزی از سر اجبار
من و تو بی اراده گریه کنیم
همه انواع گریه را کردیم
بنشین صاف و ساده گریه کنیم
ناصر فیض