ایده هایی برای ایران discussion
ایده های کاربردی
>
ایده هایی برای ایران . . . بخش غیر تئوری (عملی ) بخش اصلی
date
newest »

message 1:
by
Ahoo
(new)
Oct 25, 2008 03:58AM

reply
|
flag

جامعه ای که خودش رو مسئول تمیز کردن شهرش بدونه، حتما تو جیزای دیگه هم مسئول می دونه.
راستی شما می دونین جرا بخش عملی تو همجین گروهی view و کمترین post کمترین
رو داره؟
اونجا تو جر و بحث جوامع مدنی انگار سرشون حسابی گرمه. دیگه به آشغال جمع کردن نمی رسن!!! ا

راي استقلال و ترقي ايران همقسم شويم
مهندس عزتالله سحابي
با توجه به اوضاع بحرانياي كه در آن بهسر ميبريم و مسائل حادّ منطقه, بنده به مطلب ديگري ميپردازم كه اين مطلب در برنامة اين مراسم نبود و آن داستان ?سقوط كشور عراق? است! متأسفانه ما در برخي از محافل مذهبي خودمان ديديم كه اظهار خوشحالي ميكنند و شيريني پخش ميكنند يا حتي شنيديم كه در بعضي شهرستانها در منابر اظهار شعف مينمايند. در ميان غيرمذهبيها هم اين مسئله كه حالا امريكا ميآيد, و دموكراسي ميآورد, در عراق آورده, پس در ايران هم خواهد آورد, موجب خوشحالي شده است! بنده فكر ميكنم اين يك حادثة دورانساز و بسيار مهمي است كه بايد آن را فاجعهاي براي عالم اسلام و ايران تلقي كرد.
از چند سال پيش در امريكا سياستي بهنام سياست ?مهار دوجانبه? (Bual Contaiment) مطرح شده بود كه همهجا هم پخش شد. بعدها در مجلسي در قبرس, آقاي گريسيك اعلام كرد كه اين سياست ملغا شده است, بعد ديديم اينطور نيست! بلكه به سبك بسيار شديدتر و خشنتري در دورة جمهوريخواهان امريكا به شكل داغ و آتشينِ آن اجرا ميشود. مهار دوجانبه يعني مهار ايران و عراق, تا ترقي نكنند و تبديل به دولتهاي قدرتمند نشوند. چون در منطقة خاورميانه بيش از كشورهاي ديگر پتاسيل ?قدرت?شدن دارند,چه از نظر قدرت مادّي و ثروت, و چه از نظر صنعتي و علمي يا جنگي و نظامي... . البته اين مسئله كه اين استعداد يا ظرفيت كه بالقوه دارند, بالفعل درآمده يا خير, مسئلة ديگري است, ولي به هر صورت از نظر امريكا اين دو را بايد مهار كرد كه اينها به رشد و ترقي دست نيابند و قدرت نشوند. اين سياست مهار دوجانبه بود كه در دولت دموكراتها مطرح شد, بعد هم گفتند كه متوقف شده است. ولي در اين دولتي كه حالا آمده ـ دولت بهاصطلاح جمهوريخواهان و گروه بوش ـ بهشدت پيگيري ميشود. اين نحله از جمهوريخواهان به نئوكان معروف شدهاند؛ يعني نئوكُنسرواتيو يا محافظهكاران جديد امريكايي. اينها مسلك و مكتب مخصوصي دارند؛ يعني حتي با جمهوريخواهان قديمي امريكا هم تفاوت دارند. يكي از سياستهايشان به اصطلاح همين بهانهساختن مسئلة ?امنيت ملي امريكا? است كه دو مؤلفه دارد: يكي ?تخريب سازنده? (Criatibe Distruction) و ديگري ?جنگ تمام عيار?. (Totalwar) در مورد تخريب سازنده, حرفشان اين است؛ مثلاً در جنگ جهاني دوم, آلمان و ژاپن توسط متفقين يا بهاصطلاحِ اينها ?جبهة دموكراسي? با خاك يكسان شدند. ولي از درون اين خرابههاي جنگي, دولت ژاپن و دولت آلمان سربرآورد و رشد و ترقي كرد. البته خود همين امريكاييها, در ژاپن ژنرالي بهنام مكآرتور را گماشتند, چند سال ژنرال مكآرتور رئيس كل ژاپن بود و بعد در آلمان هم ادنائر و حزب دموكرات مسيحي حاكم شدند و آنها خودشان بودند و سرانجام اين دو كشور ساخته شدند. منتها اينجا در مورد عراق تفاوتي وجود دارد. آنجا گفتند روي خرابههاي ژاپن, ما سعي كرديم تمدن ژاپن را بازسازي كنيم, منتها برمبناي افكار غربي؛ يعني دموكراسي اروپايي, امريكايي و در آلمان هم همچنين. امريكا ميگويد ما به اينها وام داديم تا بتوانند روي پاي خودشان بايستند و ترقي كنند, چنان كه ترقي كردند. اما در عراق

دوم اينكه همانطور كه مكآرتور را در ژاپن حاكم كردند, ژنرال گارنر را هم حاكم عراق كردند. ايشان يك افسر و ژنرال بازنشسته منتسب به محافل صهيونيستي امريكايي است. اين يعني دهنكجي به عالم اسلام, يعني در كنار اسراييل يك صهيونيست يا يكي از لابيهاي اسراييل را بر عراق حاكم كردند. اين فاجعهاي است كه در عراق اتفاق افتاده است. طبعاً دوران جديدي آغاز ميشود كه در ايران و عربستان و جاهاي ديگر نيز بيتأثير نخواهد بود. حالا برخي ميگويند ايران كانديداي بعدي است, بعضي هم ميگويند سوريه كشور بعدي است. من به اينها چندان اهميت نميدهم. مهم اين است كه دوران جديدي آغاز شده است. در برابر اين دوران, ما با خطرهاي بزرگ ملي و نيز خطرات عظيم فرهنگي روبهرو هستيم. چهكسي بايد اين خطرها را حس كند و از وقوع آنها جلوگيري كند و يا دستكم پيشبيني كند؟ من نميگويم كه حتماً توان جلوگيري از اين سيل را خواهيم داشت, شايد هم زورمان نرسد و آنچنان هجوم قوي و مغولوار باشد كه همهچيز را نابود كند و ببرد. ولي به هر صورت, انديشه و تعقل را كه از ما نگرفتهاند, بايد بينديشيم. بنده در برابر انتخاب راه عاقلانه و كمهزينهتر, دو مانع و خطر در داخل كشور خودمان ميبينيم. يكي, آن جناحي است كه با وجود همة اين حرفها هنوز اصرار دارد كه حكومت پنجدرصد بر نودوپنجدرصد را تحقق بدهد. نهادهاي انتخابي را هر چه ممكن است بياعتبار و بيارزش نمايد و يا آنها را له و فلج كند و نهادهاي انتصابي را حاكم گرداند. آنها خيال ميكنند با اين روش, اگر نتوانند مملكت را حفظ كنند, دستكم ميتوانند خودشان را حفظ كنند. امّا به نظر من, خودشان را هم نميتوانند حفظ كنند؛ زيرا در همين تهاجم امريكا, ادعا اين است كه ما ميخواهيم دموكراسي در اين كشورها حاكم باشد. لذا آنها به ظاهر به حاكميت انتصابي رضا نميدهند! يك طرف خطر اين است؛ يعني تا زمانيكه انديشة انحصارطلبي در ايران ادامه دارد و متأسفانه, روز به روز هم غلبهاش بيشتر ميشود, خطر تهاجم امريكا و نابودشدن كل مدنيت ايراني در پيش است. يك طرف ديگر خطر هم اين است كه متأسفانه ما از برخي مردم ـ چه جوان و چه پير ميشنويم كه ميگويند: ?شما ميگوييد امريكا بد است, امريكا خطر دارد, امريكا ضرر دارد. امّا اگر بيايد, مگر دموكراسي نميآورد؟ مگر ما را از اين وضعيت رها نميكند؟? پيشتر از اينها امريكاييها گفته بودند: ?ما به ايران حملة نظامي نميكنيم و نيازي نميبينيم

توصية ما به مقامات مسئول و حاكمة كشور در وهلة نخست اين است كه امروز ديگر موقع حاكميت و سيطرة انحصاري نيست. شما هر چه براي خودتان محاسبه كرده باشيد, هر چه در منفعت خودتان تشخيص داده باشيد, امروز ديگر زمان آن گذشته است. دستكم بايد بهانة دخالتكردن را از آنها بگيريم. ما منكر تجاوزگري آنها نيستيم, ولي دستكم جلوي بهانه را ميتوان گرفت. انتخابات شوراي شهر تهران آزموني بود كه نشان داد حاكميت پنجدرصدي بر جمعيت نودوپنجدرصدي, جز دلسردي و كنارهگيري مردم از صحنه دستاوردي ندارد. شايد قدم بعدياش انتخابات مجلس باشد و شايد آقايان در مورد شفافكردن لايحة اختيارات رئيسجمهور هم همان روش را بخواهند بهكار ببرند, ولي ديگر بايد فكر بهتري بينديشند. من هشدار ميدهم, با كمال صميميت و صداقت هيچگونه جايگاهي و سهمي, حتي ارزشي و احترامي هم ما براي خودمان نميخواهيم. ما تقاضا ميكنيم از مقامات حاكمة كشورمان كه اين خطر را جدّي بگيرند. اگر غافل شوند, نه به بقاي خودشان كمك ميكنند, نه به حفظ كيان اين مملكت و باعث فروپاشي و ويراني كشور و ملت چندهزارسالة ايران ميشوند. نكند تحت لواي اسلام, بهنام اسلام و به خيال خدمت به اسلام, ما مشمول آن قومي بشويم كه قرآن دربارة آنها ميفرمايد: ?الم تر اليالذين بدّلوا نعمتالله كفراً و احلّوا قومهم دارالبوار? (ابراهيم: 28) نكند با تكرار و پافشاري بر روشهاي خطا, ما ملت چندهزارساله را به سمت دارالبوار, يعني به دار نابودي, دار تجزيه و فروپاشي هدايت بفرماييد.
نكتة دوم, تقاضاي من از جماعتي درون خود ما ملت است كه ميگويند ?براي نجات از اين وضع, چه اشكالي دارد كه امريكا هم بيايد, دموكراسي را هم براي ما بياورد!!? اگر دموكراسي زيربنايي نداشته باشد, چه ارزشي دارد. استقلال خود زيربناي دموكراسي است. استقلال يعني همان ?آزادي? كه در قالب ملت است. آزادي فرد بسيار محترم و باارزش است و هيچچيز هم نميتواند ذرهاي آن را مخدوش كند. امّا وقتي اين فرد در قالب ملت قرار ميگيرد, نام آزادي ميشود استقلال. استقلال يعني حاكميت بر سرنوشت خود, حاكميت بر منافع و مصالح خود, حاكميت بر منابع و ذخاير خود, حاكميت بر فرهنگ سنتي و تاريخي و ملّي خود؛ اين آزادي ملّي را استقلال ميناميم. اگر براي آزادي يا دموكراسياي كه مثلاً امريكا براي ما به ارمغان بياورد, اينقدر ارزش قائل هستيد, پس براي آزادي ملت, يعني ?استقلال? هم اين ارزش را قائل باشيد؛

من فكر ميكنم امروز روزگاري است كه ما بايد بيش از همه به فكر وحدت و اتحاد باشيم. بعضي وفاق را به همه با من تعبير ميكنند, نه،همه با هم. در حاليكه امروز بايد حركتهمه با هم? آغاز شود. اين حركت حولِ چه محوري بايد باشد؟ تصور بنده اين است كه حولِ يك محورِ عيني بايد باشد, نه ذهني. محور عيني هم چيزي است كه وجود خارجي دارد و ميشود آن را ديد و لمس كرد, ميشود اندازهگيري كرد, ميشود نسبت به آن امور را سنجيد, اما امر ذهني, بسيار بستگي دارد به آن قرائتي كه ما نسبت به آن امر ذهني داريم. دين اسلام براي ما ـ حداقل براي اين حقير ـ بسيار عزيز است و همهچيز خود را مديونش هستيم. ولي امروز مذهب و حتي اسلام بهدليل آنكه امري وجداني, قلبي و ذهني است و برداشتهاي متفاوت از آن وجود دارد, نميتواند محور وحدت ملت ايران باشد. من جايگاه اسلام را جاي ديگر ميدانم. آقاي كديور هم خوب توضيح دادند, امّا امروز قرائتهاي مختلف از آن وجود دارد, در حال حاضر قرائت حاكم بر كشور ما يك قرائت از اسلام است و قرائتي هم كه ازسوي آيتالله منتظري يا مرحوم آيتالله طالقاني اعلام ميشد, قرائتي از اسلام است. مرحوم علامه نائيني هم قرائتي متفاوت از اسلام داشت. لذا اين خود محل مناقشه است. وانگهي عدهاي هم هستند كه از موضع عميق الحادي يا بهدليل صدماتي كه اين چندساله ديدند و يا خاطرات بدي كه دارند, فعلاً به اسلام پشت كردهاند. پس ما نميتوانيم اين عده را حول محور اسلام به وحدت دعوت كنيم. به نظر من محور وحدت يك ملت, بايد يك امر محكم عيني باشد و حول محور هيچ ايدئولوژي و مكتب ديگري نيز نميتوانيم مردم را دعوت به وحدت كنيم. نميتوانيم دعوت بكنيم كه اي ملّت, بياييد حولِ محور ليبراليسم, حولِ محور سوسياليزم يكي شويد؛چرا كه اينها همه امور وجداني, فكري يا قلبي است كه محل مناقشه و اختلاف است. اما اگر بياييم حول محور ايران جمع باشيم, ايران يك موجود خارجي است, اين ايران يك وجود مشخص دارد, وجود تاريخي دارد. اولاً هزاران سال پيشينة تاريخي و تمدن دارد. ايران در تاريخ وجود داشته, آثار و تمدني داشته, ارمغانهايي براي جوامع بشري داشته است.
دوم اينكه از علوم امروزي, يعني علمالعلوم كه علم سيستمهاست, اينچنين درس ميگيريم: علم سيستمها هم براي كل جايگاهي قائل است, يعني ميگويد كل هم كه مجموعهاي از اجزاء است خودش وجود خارجي و هويتي دارد كه مستقل از اجزاي آن است. فصل اول تمام كتابهاي مربوط به علم سيستمها, دربارة وجود خارجي كل است. ما يك كل بهنام ملت ايران داريم؛ ما در اين سرزمين اقوام كرد و لر, ترك و بلوچ و سواحلي و... را داريم


ما امروز غير از اينكه ايران را بايد محور قرار دهيم, احتياج به يك ميثاق ملّي هم داريم. اين ميثاق ملي ميتواند مواد و اصول تعهدي داشته باشد؛ يكي از مواردي كه براي من اهميت ويژهاي دارد, مسئلهاي است كه ما در اين دويست ساله از نبود آن ضربههاي بسياري خوردهايم, و آن اصل تقدّم منافع ملي بر منافع و مصالح گروهي و فردي و شخصي است. اين اصلي است كه بايد روي آن قسم بخوريم.
كسانيكه سنّشان اقتضا ميكند حتماً به ياد دارند كه در سال 1323 ميسيون يا هيئتي از شووري آمدند و پيشنهاد امتياز نفت شمال را داشتند. حزبتوده در مجلس شش يا هفت نماينده داشت. آنان از اين تز دفاع ميكردند كه چهطور ما در جنوب, امتياز نفت خود را به انگليس داديم, پس بايد در شمال هم امتياز نفت را به شوروي بدهيم! در برابر اين مسئله, دكترمصدق تز(( موازنة منفي)) كه براي حل منافع ايران, امتياز نفت به هيچ بيگانهاي واگذار نشود را مطرح كرد. اما اينكه حزبي بيايد, آرمانها و عقايد خود را بر منافع و مصالح كل تقدم بدهد, در سابقة ملّي ما بسيار رخ داده است. تا امروز هم ميبينيم كه بسياري از گروهها و احزاب در پاي مصالح گروهي يا شخصي يا آرمانها و تعصبات خود, منافع ملي را فدا ميكنند. گاهي صريح و علني و گاهي هم پيچيده! پس يكي از اصلهاي آن قسمنامه, تقدم منافع ملي بر منافع خصوصي و فردي و شخصي است. تنها تقاضاي من اين است كه با توجه به اين خطر جدي كه امروز نزديك گوش ماست و با تمام وجودش فرياد ميزند كه ما آمدهايم, خود را, وطن و ملت متمدن خود را باور كنيم, اين مردم را با تمام ظرفيت و توانايياش باور كنيم, و با جلب رضايت اين مردم, حول محور استقلال ايران همقسم شويم, تا انشاءالله به بهترين شكل بتوانيم در برابر بحران يا تجاوزگري مقاومت نماييم.
از حاكميت هم تقاضا دارم, در جلب اعتماد اين مردم بكوشند. بسيج مردم تنها وقتي اتفاق ميافتد كه مردم خود را در امور كشورشان سهيم و شريك ببينند و حس كنند منافع, مصالح و رشد و تعاليشان با كل ايران يكي است. اگر مردم احساس مشاركت نمايند, خودشان بسيج ميشوند و حتي فداكاري ميكنند. انتخابات شوراها زنگ خطري بود كه عدم بسيج مردم را نشان ميداد. همين رويدادهاست كه متجاوزان را به طمع مياندازد تا بيهيچ هزينهاي در سرنوشت ما دخالت نمايند.

be nazare man age kasi bekhad dar yek jameyee taghieer ijad kone, avval bayad az khodesh va nazdiktarin afrad bekhodesh shooroo kone. Ma ham age taghieere asasi bekhaim bayad az khodemoon va adamaye atrafemoon shooroo konim.
yeki az moshkelati ke alan dar jameye ma vojood dare fekr nakardane bazi az mardom be behtar shodane jameast. ye kare mosbati ke hame mitoonim anjam bedim ine ke atrafianemoon ro vadar be fekr kardan bekonim, va bahashoon harf bezanim.
hamegi sarboland bashid,
Ya Hagh

زیرا دریا از آنها فرو تر است
فروتنی به دریا قدرت می بخشد
اگر می خواهید زندگی مردم دیگران راسامان بخشید
فروتر از آنه قرار گیرید
اگر می خواهید مردم را رهبری کنید
یاد بگیرید چگونه از آنها پیروی کنید
(تائوت چینگ)

شاید یه تجربه عملی در خود گروه قابل انجام باشد لازم نیست کارها بزرگی انجام داد بلکه کارهای کوچک را با عشقی بزرگ انجام دهیم. فکر میکنم از همه دوستان بخواهیم لااقل هفته ای یکبار به گروه سر بزنند هر کدام از اعضا مطلبی را بیان کند حتی اگر در حد یک تشکر باشد با این کار هم به حضور دیگران ارج مینهیم هم به خود. می توان بر اساس حروف الفبا این کار را شروع کردودر خصوص مطلب ذکر شده بقیه نظر بدهند اگر نظم در خود گروه نباشد چگونه می توان انتظار حرکتی با نظم داشت؟
خوب حالا بر اساس حروف الفبا اولین نفر کیه؟

راستش من نمی فهمم که ضدیت مهندس سحابی با امریکا بر سر چی هست که او حاضر هست حتی صدام حسین و دولت ایران را به آن ترجیح دهد .
ظاهرا کلمه امپریالیسم بدجوری برای مهندس سحابی مشکل شده که حتی خواب و خوراک را از ایشان گرفته .
حتی ایشان به خاطر کلمه امپریالیسم در اوایل انقلاب از مهندس بازرگان جدا شد و به صف مکتبی های ضدامپریالیست پیوست .
البته با احترام تمام برای نیم قرن مبارزه و مجاهده مهندس سحابی و ادای احترام برای ایشان
این هم انتقادی بود بر مواضع اولترا ضد امپریایستی ایشان

اما هدف من از آوردن این سخنرانی تشویق هم نوعانم به خدمت به مملکت خودشان و دعوت آنها به هم بستگی بود!
و هدف دیگرم یافتن علت پیشرفت شگرف ژاپن و عقب ماندن ایران و مقایسه ی آن دو!
ولي امروز به يك عامل وحدت نيازمنديم كه عيني باشد, يعني آنچه بتوانيم دربارة آن با هم همقسم شويم, تنها سرزمين وكشور ايران است

به نظر من از اولین قدم ها برای اعتلای ایرانمون اینه که :
1.به خودمون احترام بذاریم
2. به بغل دستیمون احترام بذاریم
فکر کنم هرکی میدونه چه جوری به خودش احترام بذاره که بدلیل حب ذاته که هر انسانی داره.اما احترام گذاشتن به کناریمون یه کم سخته.به عنوان مثال هر مذهبی داره بپذیریم و نگیم چون مسلمون نیست پس نجس هست.
با ایده ی محمد حسین هم موافقم و از این به بعد عملیش میکنم

و یک نفر شعر عاشقانه گذاشته است
چه اسم های خوبی که هرز می روند
فقط چون ما مردم مسئولی نبوده و نیستیم
ایده ی من این بود در حوزه ی فعالیتم کاری کنم که وابستگی به دولت کم شود
جوری که اگر یک روز دولت ما هم خوابش گرفت نظیر دولت آمریکای خونخوار!،زندگی مردممان به اجبار به خواب نرود