بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید. و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند. و بارها دیدیم که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشه بشارت رفت. و رفت تا... ولی افسوس که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم.
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.
و دست هاش هوای صاف سخاوت را
ورق زد
و مهربانی را به سمت ما کوچاند.
و بارها دیدیم
که با چقدر سبد
برای چیدن یک خوشه بشارت رفت.
و رفت تا...
ولی افسوس
که ما میان پریشانی تلفظ درها
برای خوردن یک سیب
چقدر تنها ماندیم.
شعری از سهراب در سوگ فروغ تک بانوی شعر ایران