مشاعره discussion
شعر آزاد
>
اشعار شب یلدا
date
newest »
newest »
منصور مقدم:
گذشت پائیز آمــد فصل سرما
سر آغازش شب زیبـــای یلدا
چه شبهای درازی دارد این فصل
یقین زلف سیاه گسیـــوی یلدا
در این فصل زمستان یکدلی به
محبت دوستی سیمـــــای یلدا
شب یلـــــدا عجب نیکو فتاده
به ماه دی که آید بوبـی یلدا
در ایام گذشته کـــرسی عشق
بپا بـــــود از شب والای یلدا
به روی کرسی و سینی فراوان
عیان بود از صفا صد خوی یلدا
لحاف و منقل و آتش بــه خانه
نشسته دور هــم همسوی یلدا
زبرف و داستان راه مـــــانده
سخنها رفتــــه از سرمای یلدا
زسـنجد آش کــشک و قــصه گفتن
بسی دریــــای قصه پای یلدا
ز نو رسمی بپا از بهــــر فردا
صفا و خرمــــــی فردای یلدا
مبارک باد فصل بــرف وباران
به یمن نعمت دیمــــای یلدا
مقدم شکـــر ایزد کن به عالم
ز حاصل پر ثمـــر دارای یلدا



حافظ:
صحبت حکام، ظلمت شب يلدا است
نور ز خورشيد خواه بو که برآيد
سعدی:
هنوز با همه دردم اميد درمان است
که آخری بود آخر شبان يلدا را
اوحدی:
شب هجرانت ای دلبر، شب يلدا است پنداری
رخت نوروز و ديدار تو عيد ماست پنداری
خاقانی:
تو جان لطيفی و جهان جسم کثيف
تو شمع فروزنده و گيتی شب يلدا
عنصری:
چون حلقه ربايند به نيزه، تو به نيزه
خال از رخ زنگی بربايی شب يلدا
منوچهری:
نور رايش تيرهشب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب يلدا کند
مسعود سعد:
کرده خورشيد صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب يلدا
ناصرخسرو:
او بر دوشنبه و تو بر آدينه
تو ليل قدر داری و او يلدا
امير معزی:
ايزد دادار، مهر و کين تو گويی
از شب قدر آفريد و از شب يلدا
زانکه به مهرت بود تقرب مومن
زانکه به کينت بود تفاخر ترسا
سنائی غزنوی:
به صاحبدولتی پيوند اگر نامی همی جويی
که از يک چاکری عيسی چنان معروف شد يلدا
سيف افرنگی:
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شايد
که درازنامی از نام مسيح يافت يلدا