Ftm

Add friend
Sign in to Goodreads to learn more about Ftm.


Loading...
هوشنگ ابتهاج
“آمدمت که بنگرم
گریه امان نمی دهد
...”
هوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج
“نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت

گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل

هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر

وه ازین آتش روشن که به جان من و توست”
هوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج
“دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است”
هوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج
“در این سرای بی كسی كسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

یكی زشب گرفتگان چراغ بر نمی كند
كسی به كوچه سار شب در سحر نمی زند

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ كز شبی چنین سپیده سر نمی زند

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
كه خنجر غمت از این خراب تر نمی زند

گذر گهی است پر ستم كه اندرو به غیر غم
یكی صلای آشنا به رهگذر نمی زند

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند

نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند”
هوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج
“خانه دل تنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود بر خواهد گشت
ابری هست به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمین دل آن کودک خرد ؟
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
آه ای واژه شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم آه”
Hushang Ebtehaj

year in books

Ftm hasn't connected with their friends on Goodreads, yet.



Favorite Genres

Art


Polls voted on by Ftm

Lists liked by Ftm