سید مهدی موسوی > Quotes > Quote > Fateme liked it
“به انتـظار نشـستن، در انتـظار نشـستن
کـنـار یـار نـبـودن، بـدون یـار نشـستن
وهیچ چیزمهم نیست، که هیچ چیزمهم نیست
و سـوگـوار پـریدن کـه سـوگـوار نشستن
بهـار را سـپـریـدن! بـه انتظار زمستان
تمام طـول زمسـتـان کـه تـا بهـار نشستن
دو«میم» در وسط قلب، دوکنده کاری چاقو
میان قـلب درخـتـان بـه یـادگـار نشـستن
دو نقش، قالی بی رنگ، برای بافـتن مرگ
از ابـتـدای تـولّـد کـنار دار نشـستـن
هراس تا ابد ازموج،همیشه ترس که ازاوج
فـقـط کناره گـرفـتـن، فـقط کنار نشـستن
شبیه یک گل عاشق، شبیه پـرده دریدن
اگـر چه بلبل بـودن، کـنار خـار نشستن
همینکه خوب بـدانی که هیچ وقـت نیایـد
هـمینکه تـا ابـدالـدّهـر سـر قـرار نشـستن
و کـرمهای قدیمی ... و دست هرزه موعود
چرا رسیدن و دیدن؟! چرا به بارنشستن؟!
هـمیشه فرق نمودن، هـمیشه زنـده نبـودن
کـنار «ایـست» دویـدن، دم فـرار نشـستن
تو مرده ای یا زنده، تو زنده ای یا مـرده
بـرای فـاتحـه خـویـش سـر مـزار نشـستن
که هیـچ کار نکردن، که هیچ کار نکردن
که هیچ کار نکردن، به اختصار: نشستن
که هیچ چـیز نبودی، که هیچ چـیز نـداری
درون خویش شکستن... و زار زار نشستن
زنی که می رسد از راه...و روی ریل قدیمی
و روی ریـل قـدیمی کـه تـا قطار نشستن”
―
کـنـار یـار نـبـودن، بـدون یـار نشـستن
وهیچ چیزمهم نیست، که هیچ چیزمهم نیست
و سـوگـوار پـریدن کـه سـوگـوار نشستن
بهـار را سـپـریـدن! بـه انتظار زمستان
تمام طـول زمسـتـان کـه تـا بهـار نشستن
دو«میم» در وسط قلب، دوکنده کاری چاقو
میان قـلب درخـتـان بـه یـادگـار نشـستن
دو نقش، قالی بی رنگ، برای بافـتن مرگ
از ابـتـدای تـولّـد کـنار دار نشـستـن
هراس تا ابد ازموج،همیشه ترس که ازاوج
فـقـط کناره گـرفـتـن، فـقط کنار نشـستن
شبیه یک گل عاشق، شبیه پـرده دریدن
اگـر چه بلبل بـودن، کـنار خـار نشستن
همینکه خوب بـدانی که هیچ وقـت نیایـد
هـمینکه تـا ابـدالـدّهـر سـر قـرار نشـستن
و کـرمهای قدیمی ... و دست هرزه موعود
چرا رسیدن و دیدن؟! چرا به بارنشستن؟!
هـمیشه فرق نمودن، هـمیشه زنـده نبـودن
کـنار «ایـست» دویـدن، دم فـرار نشـستن
تو مرده ای یا زنده، تو زنده ای یا مـرده
بـرای فـاتحـه خـویـش سـر مـزار نشـستن
که هیـچ کار نکردن، که هیچ کار نکردن
که هیچ کار نکردن، به اختصار: نشستن
که هیچ چـیز نبودی، که هیچ چـیز نـداری
درون خویش شکستن... و زار زار نشستن
زنی که می رسد از راه...و روی ریل قدیمی
و روی ریـل قـدیمی کـه تـا قطار نشستن”
―
No comments have been added yet.
