شبانی

به تازگی این شعر مرا به همراه چند شعر دیگر از من و دیگران آوازخوان شهیر تاجیکستان استاد دولتمند خالف با موسیقی تاجیکی و لحن دلنشین تاجیکانه خوانده اند:



دلم را چون انارى کاش یک شب دانه مى کردم



به دریا مى
زدم در باد و آتش خانه مى
کردم



چه مى شد
آه اى موساى من، من هم شبان
بودم



تمام روز و
شب زلف خدا را شانه مى
کردم



نه از ترس
خدا، از ترس این مردم به
محرابم



اگر مى شد
همه محراب را میخانه مى
کردم



اگر مى شد
به افسانه شبى رنگ حقیقت
زد



حقیقت را
اگر مى شد شبى افسانه مى
کردم



چه مستى ها
که هر شب در سر شوریده مى
افتاد



چه بازى ها
که هر شب با دل دیوانه مى
کردم



یقین دارم
سرانجام من از این خوبتر مى
شد



اگر از مرگ
هم چون زندگى پروا نمى
کردم



سرم را مثل
سیبى سرخ صبحى چیده بودم
کاش



دلم را چون
انارى کاش یک شب دانه مى
کردم




 •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on September 08, 2012 12:06
No comments have been added yet.


علیرضا قزوه's Blog

علیرضا قزوه
علیرضا قزوه isn't a Goodreads Author (yet), but they do have a blog, so here are some recent posts imported from their feed.
Follow علیرضا قزوه's blog with rss.