کتابخوانی باید کار اصلی باشد
چاره ای نیست، وقتی قرار باشد به موضوعی اهمیت داد باید در بین کارهای اصلی زندگی قرار بگیرد. کار اصلی هم اسمش رویش هست یعنی کاری که هر جور شده باید انجام بشود. خواندن کتاب باید جزء کارهای اصلی ما باشد. باید بفهمیم و باور کنیم. اگر جزء کارهای اصلی باشد طبعا خودش را در برنامههای اصلی زندگی جا میدهد، در کارهای اصلی زندگی هم هیچ کاری مانع کار دیگر نیست، باید با کتاب انس پیدا کرد.
در کارگاههای داستان نویسی اولین قراری که با شرکت کنندگان میگذارم همین است؛ «هر روز لااقل نیم ساعت مطالعه کتاب» و بعد تاکید میکنم که هر روز یعنی هر روز، جمع جبری این نیم ساعتها که میشود سه و نیم ساعت اهمیتش کمتر از تداوم و استمرار مطالعه است. یعنی اگر کسی هفتهای 4 ساعت مطالعه داشت ولی همهاش در روز جمعه بود فایده ای ندارد. اصرارم هم برای این است که این کار جزء برنامههای زندگی شرکت کنندگان در کارگاه داستان نویسی شود، همانطور که دیدن تلویزیون و وبگردی و دید و بازدید و بهداشت فردی و ... جزء برنامههای زندگیمان شده است.
حضرات هم همه قبول میکنند ولی در جلسه بعد معلوم میشود این کار آنقدرها هم که به نظر میرسد ساده نیست! دلیلش هم روشن است، ما با کتاب انس نگرفته ایم. آنقدر که نسل امروز جوانهای ما با رایانه و مبایل انس دارند با کتاب انس ندارند. انس با کتاب هم دو سو دارد؛ سمت اولش نقش رسانهها و دستگاههای دست اندرکار و سمت دومش خود مردم.
مسوولین حوزه کتاب نقششان را با تولید و توزیع مناسب و رسانهها با ترویج درست، میتوانند ایفا کنند. هنوز رسانه ملی ما برای کتاب انرژی مناسبی نگذاشته است، نه برای کتاب نه برای کتابخوانی. این ادعا در مقایسه برنامههای حوزه کتاب با برنامههای حوزههای دیگر قابل اثبات است. بحث زنگ کتابخوانی در مدارس هم همیشه به عنوان یک شوخی و در حد پیشنهاد باقی ماند. این وسط حتی کتاب خوانهای حرفه ای هم حاضر نیستند با معرفی کتابهای خوبی که خوانده اند در بحث ترویج کتاب و کتابخوانی مشارکت داشته باشند. قرار دادن کتاب در محلهای عمومی مثل اتوبوس و مترو یا ترمینالهای مسافری یا هتلها یا ... بیشتر یک جور کار اضافه و لوکس باقی مانده. در لبنان در استخری دیدم همانطور که بوفه و سالن بدنسازی و سونا و جکوزی فعالی داشت، یک گوشه هم میز و صندلی راحتی گذاشته بودند با چند قفسه کتاب و جالبتر اینکه آنجا هم مشتریهای خودش را داشت. کتاب کالای خلوت و اوقات بیکاری ما نباید باشد، باید برای جدی شدن نقش آن جایی در زندگی برایش باز کنیم. در این بین نقش خانمها بسیار پررنگتر است. از طرفی به عنوان مدیران داخلی زندگیهای امروز و از طرفی به عنوان مربیان اصلی کودکان. امروز مادرها اولین کسانی هستند که سبک زندگی را میسازند و به فرزندان منتقل میکنند. انس با کتاب را آنها میتوانند سریعتر در زندگی جا بندازند. از طرفی هم باید مراقب بود کتاب و کتابخوانی تبدیل به کالای لوکس و یک جور پز نشود. یادمان باشد رونق کتاب و کتابخوانی اولین اثرش در جامعه بالا رفتن ضریب نفوذ جمعیت فرهنگی خواهد بود و جامعه ای که آدمهای فرهنگی در آن موثرتر از دیگر اقشار باشند به رستگاری نزدیکتر است.
مهدی قزلی's Blog
- مهدی قزلی's profile
- 10 followers

