آیین فراموش شده جوانمردی
وقتی از خانه در میآییم دور و برمان را خوب نمیبینیم و حواسمان رسیدن به سر کار است و موقع برگشتن هم خسته از کار روزانه (که معمولا دوستش نداریم) به فکر تفریح و استراحت. قبلا بیشتر از حال و روز خانواده و همسایه و فامیل با خبر بودیم و امروز کمتر. همه دنبال این هستند که گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. فرصت کمک و جوانمردی کمتر برایمان فراهم میشود، هم به خاطر مشکلات و کمبودهای خودمان، هم به خاطر اینکه مشکلات و کمبودهای دیگران را خوب نمیدانیم. این در حالی است که آن فرصت کمک و جوانمردی که صحبتش رفت بیش از آنکه برای فقیر و سائل کارگشا باشد، برای کمک کننده و جوانمرد سازنده است. حال خوبی که هرکس بعد از کار خیر به دست میآورد، لذت و ارزشی غیر قابل وصف دارد که تا نچشی ندانی! سبک زندگی در روزگار امروز جوری شده که باعث غفلت ما از اطراف و اطرافیانمان میشود.
گاهی متکدیان حرفه ای با توجه به همین خلا اجتماعی با بازی کردن نقش نیازمند و تقریبا یک جور زورگیری مدرن در تقاطعهای شلوغ و پشت چراغ قرمز و ترافیک، این احساس نیاز را به شکلی غیرواقعی و ناصحیح در ما مرتفع میکنند. در حالی که ناخواسته ما را وارد چرخه یک ناهنجاری اجتماعی دیگر میکنند. البته این مجال کوتاه را نمیخواهم اختصاص بدهم به بحث تکدیگری و موضوع اصلی بحثم همان جوانمردی است، خصلت و خاصیتی که در انسان امروز و سبک زندگی جدید و شهری هر روز کم رنگتر میشود.
در این میانه گاهی موسسات خیریه معتبر میتوانند نقش واسطه ایفا کنند بین آنکه لازم دارد و آنکه میخواهد کمکی بکند. موسساتی که ساختاری غیرانتفاعی داشته باشند و کارنامهای مشخص در کمک کردن و کمک رساندن به نیازمندان. البته این موسسات هم فقط میتوانند بخشی از این سبک زندگی فراموش شده را احیا کنند، چه اینکه خود این موسسات نتیجه زندگی مدرن هستند و ابزاری برای کمتر درگیر شدن فرد در مسایل غیرشخصی و تسهیل انجام منویات انسان قرن بیست و یکم.
برای احیای جوانمردی در زندگیمان شاید بشود با تغییر نگاه، کارهایی کرد. باید با بازتعریف این کلیدواژه، در عمل آن را به جریان انداخت؛ سر زدن به پدر و مادر و بستگان نزدیک و دوری که به دلیل کهولت یا هر دلیل دیگری گوشه نشین شدهاند، توجه به همسایهها و مشکلاتشان (یا نه فقط مشکلات، مسائلشان)، توجه و مهربانی به بچهها و کم سن و سالها، کمک به عبور آدمها از خیابان، اهدای کتاب به مناطق کم برخوردار فرهنگی، یاد دادن چیزی به کسی و ارتقای وضعیت او، حتی گاهی روحیه دادن به کسی که احتیاج به روحیه دارد، اینها همه در گفتمان و سبک زندگی جوانمردان قابل تعریف است. عجیب است، ما گاهی از یک سلام خشک و خالی به همکار و همشهری و همسایه هم دریغ میکنیم و اگر در محاسبات مادی و معادلات کاریمان اثر نداشته باشد، لب از لب باز نمیکنیم.
یادمان باشد امامان ما رسمشان جوانمردی بود، نه فقط برای شیعیان خاص، بلکه برای همه مردم. کمک و احسان را هم خودشان انجام میدادند، با دست خودشان، مخفیانه و با حفظ احترام و عزت طرف مقابل. نمیگفتند من پولش را میدهم دیگران انجامش بدهند، خودشان در متن کمک کردن قرار میگرفتند چون در نظام تربیتیای که مد نظر ایشان، دهنده هم مثل کمک گیرنده رشد میکند.
جوانمردی خصلتی فردساز و جامعهنواز است که قدمی از دینداری پیش دارد. برای اینکه این حرف را خوب درک کنیم یادمان بیاید این جمله امام حسین را که به لشگر عمرسعد گفت: اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید و یادمان بیاید پیمان جوانمردان را که پیامبرمان در دوران جوانی و قبل از بعثت در آن عضو شد و در پایان عمر گفت هر کس هر جا چنین پیمانی ببندد من حاضرم در آن شرکت کنم.
مهدی قزلی's Blog
- مهدی قزلی's profile
- 10 followers

