Darya > Darya's Quotes

“The saddest aspect of life right now is that science gathers knowledge faster than society gathers wisdom.”
― Isaac Asimov

“Anti-intellectualism has been a constant thread winding its way through our political and cultural life, nurtured by the false notion that democracy means that 'my ignorance is just as good as your knowledge.'”
― Isaac Asimov

“Tell me why the stars do shine,
Tell me why the ivy twines,
Tell me what makes skies so blue,
And I'll tell you why I love you.

Nuclear fusion makes stars to shine,
Tropisms make the ivy twine,
Raleigh scattering make skies so blue,
Testicular hormones are why I love you. ”
― Isaac Asimov

“A number of years ago, when I was a freshly-appointed instructor, I met, for the first time, a certain eminent historian of science. At the time I could only regard him with tolerant condescension.

I was sorry of the man who, it seemed to me, was forced to hover about the edges of science. He was compelled to shiver endlessly in the outskirts, getting only feeble warmth from the distant sun of science- in-progress; while I, just beginning my research, was bathed in the heady liquid heat up at the very center of the glow.

In a lifetime of being wrong at many a point, I was never more wrong. It was I, not he, who was wandering in the periphery. It was he, not I, who lived in the blaze.

I had fallen victim to the fallacy of the 'growing edge;' the belief that only the very frontier of scientific advance counted; that everything that had been left behind by that advance was faded and dead.

But is that true? Because a tree in spring buds and comes greenly into leaf, are those leaves therefore the tree? If the newborn twigs and their leaves were all that existed, they would form a vague halo of green suspended in mid-air, but surely that is not the tree. The leaves, by themselves, are no more than trivial fluttering decoration. It is the trunk and limbs that give the tree its grandeur and the leaves themselves their meaning.

There is not a discovery in science, however revolutionary, however sparkling with insight, that does not arise out of what went before. 'If I have seen further than other men,' said Isaac Newton, 'it is because I have stood on the shoulders of giants.”
― Isaac Asimov, Adding a Dimension: Seventeen Essays on the History of Science

“I'm sick of not having the courage to be an absolute nobody.”
― J.D. Salinger, Franny and Zooey

“The fact is always obvious much too late, but the most singular difference between happiness and joy is that happiness is a solid and joy a liquid.”
― J.D. Salinger, Nine Stories

“It was that kind of a crazy afternoon, terrifically cold, and no sun out or anything, and you felt like you were disappearing every time you crossed a road.”
― J.D. Salinger, The Catcher in the Rye

“Goddam money. It always ends up making you blue as hell.”
― J.D. Salinger, The Catcher in the Rye

“یک چیز بسیار زیبا وجود دارد. هیچ . به هیچ فکر کن”
― Heinrich Böll

“مردمي هم هستند كه در انتظار هيچ به سر مي‌برند.”
― هاینریش بل

“چيزي نمانده بود كه بار ديگر به پيرمرد گوش سنگين در مدرسه ي لئو تلفن بزنم و با او درباره ي نياز جسمي به گفتگو بپردازم.از تماس گرفتن با كساني كه مي شناختم هراس داشتم چون فكر ميكردم كه مردم غريبه احتمالا منظور مرا بهتر مي فهمند.”
― Heinrich Böll, عقاید یک دلقک

“If there is something that opens horizons, it is precisely ignorance.”
― Romain Gary

“من در بوته زار تنها و بدون خاطره زندگی می کنم و بازگشت به جنگل برای مدت نه ماه، با تصویر دختری چون او در چشم ها، چیز بسیار بدی است. چندان می خراشد و می خراشد تا این حس را القا کند که زندگی را انتخاب نکرده ایم بلکه آن را از دست داده ایم.”
― Romain Gary, The Roots of Heaven

“I've had a lot of fun. Good-bye, and thank you.”
― Romain Gary

“ آقا گوش کنید. من سه سال در پاریس بلیط فروش اتوبوس خط 91 بودم و آن را در ساعات شلوغی به شما توصیه می کنم. این امر سبب شد که از سرنوشت بشر آگاهی یابم که تا حدودی خود را در آنجا نشان می دهد و طبعا مرا به جانب جانوران راند. امیدوارم که این مختصر توضیح برایتان کافی باشد. " صفحه ی 159”
― Romain Gary, The Roots of Heaven

“ فهم مطلب آسان است : آنچه به چشم خود دیده اند از حد و اندازه بیرون بوده است. در نتیجه مردم طوری احساس تنهایی و بی کسی می کنند که به چیزی نیرومند نیاز دارند چیزی که واقعا بتوانند ضربه گیر باشد. زمان سگ ها گذشته است، انسان ها به فیل ها محتاجند. من مسائل را اینطور می بینم". صفحه ی 154”
― Romain Gary, The Roots of Heaven

“ او حقیقتا خیال می کرد در روزگارانی که ما زندگی می کنیم، مردم هنوز آن قدر ایثار دارند که نه تنها به خودشان بپردازند، بلکه مراقب فیل ها نیز باشند. خیال می کرد هنوز در قلب آنان خیلی جا هست، جای های های گریه بود. من آنجا ساکت به نظاره ی او، بهتر بگویم به تحسین او ایستاده بودم، با آن قیافه ی گرفته، سمج و کثیف، انباشته از انواع عریضه ها و اقسام بیانیه های مصور که می شد گفت مضحک بود اما در عین حال انسان را به تساهل وا می داشت، زیرا احساس می شدکه او به همه چیزهای قشنگی که انسان در لحظات شوق و شور پنهانی، درباره خودش حکایت کرده است اعتماد کامل دارد و علاوه بر این لجوج بود. با پشتکار عنادانگیز مدیر مدرسه ای که لجوجانه از بشریت انجام تکالیفش را می خواست و ا گر بشریت بد رفتار می کرد، در تنیبه او تردید نشان نمی داد. ملاحظه می کنید که او به طور خطرناکی بیماری خود را به دیگران سرایت می داد. " صفحه ی 153”
― Romain Gary, The Roots of Heaven

“Literature is greater than any of us, dammit.”
― Romain Gary

“...the only way to prove you are normal is to smash someone's face in”
― Emile Ajar, Hocus Bogus

“Aimer est une aventure sans carte et sans compas où seule la prudence égare.”
― Romain Gary, Clair de femme

“دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است،دست کوتاه برای دادن است ولی فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیکند
(نان وشراب)”
― اینیاتسیو سیلونه

“Liberty is the possibility of doubting, the possibility of making a mistake, the possibility of searching and experimenting, the possibility of saying no to any authority - literary, artistic, philosophic, religious, social, and even political.”
― Ignazio Silone

“تو هیچ مترس چون بخشوده شده ای، اما برای جامعه فاسدی که تو را مجبور کرده است تا از بین مرگ و بی آبرویی یکی را انتخاب کنی، بخشایش وجود ندارد”
― Ignazio Silone

“There ain't no sin and there ain't no virtue. There's just stuff people do.”
― John Steinbeck, The Grapes of Wrath

“عادت بدترین بیماریه. کاری می کنه که آدم به هر بدبختی و هر دردی سر خم کنه و بتونه کنار آدمای نفرت انگیز دووم بیاره”
― Oriana Fallaci, A Man

“نوشتن برای تو،وقتی ندانی که برایت نوشته ام به چه درد می خورد ؟”
― Oriana Fallaci, زندگی جنگ و دیگر هیچ

“ زنده گی یعنی خسته گی!کوچولو!
زنده گی یه جنگه که هر روز تکرار میشه وُ عَوضِ شادیهاش –که تنها قدِ یه پِلک به هم زَدَن دَووم دارن – باید بَهای زیادی بِدی!

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد -
Oriana Fallaci]
”
― Oriana Fallaci

“برات نوشتم دیگه طاقت ندارم بشنوم که همه چیز تقصیر ژنرالا و مایه دارا و صاحبای قدرته! پس ما چه کاره ایم؟ اسم و رسم و شماره شناسنامه هایی که فقط به درد انتخابات و جنگا می خورن؟ یه ابزار تو دست مذهبیا و ایسما و ایدئولوژیا؟”
― Oriana Fallaci, A Man

“أنا لست قادرا علي قتل رجل , لكن الطاغية ليس رجلا إنما هو طاغية”
― Oriana Fallaci, A Man

“هیچ ساعتی دقیق نیست و هیچ چیز مال ِ خودِ آدم نیست ، مگر همان چیزهایی که خیال می کند دل بستگی هایی به آن دارد ، بعد یکی یکی آن ها را از آدم می گیرند”
― عباس معروفی / Abbas Ma'roofi