میم صالحی فر > میم's Quotes

Showing 1-30 of 34
« previous 1
sort by

  • #1
    “دل به نوشتن آرام گیرد”
    امام صادق علیه السلام

  • #2
    Sohrab Sepehri
    “زندگي يعني: يك سار پريد.
    از چه دلتنگ شدي؟
    دلخوشي‌ها كم نيست: مثلا اين خورشيد،
    كودك پس‌فردا،
    كفتر آن هفته.

    يك نفر ديشب مرد
    وهنوز، نان گندم خوب است.
    وهنوز، آب مي‌ريزد پايين، اسب‌ها مي‌نوشند.”
    سهراب سپهری, حجم سبز

  • #3
    Reza Amirkhani
    “ره بر همان قدر که ره بر تیم حفاظت است، ره بر مردم نیز هست، ره بر نیروی انتظامی، ره بر چتربازان مرز نشین، ره بر جوانان برومند،ره بر پیرمردان بی دندان، ره بر فرزندان بی کس شهدا، ره بر راننده های فرمان داری، ره بر پسران نماز جمعه، ره بر دختران خیابان، ره بر هپی برادرز، ره بر خواهران زینب، ره بر چپ، ره بر راست، ره بر استان دار، رهبر فرمان دار، ره بر بلوچ، ره بر زابل، ره بر سیستان، ره بر شیعه، ره بر سنی، ره برکرد و ترک و ترکمن، ره بر یاروها، ره بر بچه های نشر آثار،ره بر بچه های مخالف نظام...”
    رضا امیرخانی, داستان سیستان: ۱۰ روز با ره‌بر

  • #4
    فاضل نظری
    “بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
    آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
    مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
    در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
    آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
    بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
    بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است
    مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
    باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
    وسکوت تو جواب همه مسئله هاست”
    فاضل نظری

  • #5
    قیصر امین‌پور
    “این روز ها که می گذرد شادم
    این روزها که می گذرد
    شادم که می گذرد این روزها
    شادم که می گذرد...”
    قیصر امین‌پور, عشق هم شاید

  • #6
    علی صفایی حائری
    “کسانی که سر به بالا دارند و حرکتی متعالی را می خواهند، مثل سنگ نیستند تا با هل دادن به جایی برسند؛
    چرا که وقتی این نیرو تمام شد، سقوط می کنند؛ که سقوط، یک اصل طبیعی برای سنگ هاست.
    ولی اگر ریشه ها در انسان جان گرفت، آنچه برای همه غیر طبیعی است، طبیعی ترین خواهد بود که حرکت بر خلافِ جریانِ طبیعیِ سنگ ها، یک اصل طبیعی برای حرکت گیاهان است.
    ما باید سر به بالا داشته باشیم، باید حرکت کنیم و از زیر خاک و سنگ بیرون آییم که حرکت، برای آنهایی که ریشه دارند امکان و حتی ضرورت دارد.”
    علی صفایی حائری, حرکت

  • #7
    علی صفایی حائری
    “حجاب یعنی سنگ راه نشوی”
    علی صفایی حائری

  • #8
    محسن‌حسام مظاهری
    “فقط انسان خوب درست نکنین، این خوب را هم نگه دارین. فقط توبه کن درست نکنین، این توبه کن را جمع و جورش کنین.”
    محسن حسام مظاهری

  • #9
    حبیبه جعفریان
    “تو میدانستی، به طرز دقیق و مطمئنی میدانستی کی هستی و چه کار باید بکنی. میگفتی: «تکلیف»ات این است؛ نقشی که از تو خواسته شده این است و برای آن می جنگیدی، خسته می شدی، تحقیر می شدی، فحش می شنیدی، ولی ادامه می دادی و واقعاً اتفاقی می افتاد. چیزی در جایی تغییر می کرد و کاری به سرانجام می رسید. اما من چه کار دارم می کنم؟ چه کار کرده ام؟”
    حبیبه جعفریان, هفت روایت خصوصی از زندگی سید موسی صدر

  • #10
    محمدرضا شفیعی کدکنی
    “..بردرخت زنده بی برگی چه غم
    ..وای بر احوال برگ بی درخت”
    محمدرضا شفیعی کدکنی

  • #11
    علی صفایی حائری
    “نگویید ما همه ی گناهان را نداریم، که هرکس گناهی دارد و همان برای توقف و ماندن او کافی ست.
    لازم نیست که ذنوب همه‌ ی عوالم را داشته باشد، یک ماشین لازم نیست همه جایش خراب شود تا بایستد.!”
    علی صفایی حائری

  • #12
    نادر ابراهیمی
    “یک روز، سرانجام، به جبهه باز خواهم گشت، هرچند شایسته ی آن نباشم و شبه روشنفکری رنجیده و زخم خورده باشم.
    آنجا، سرم را روی زانوی رزمنده ی جوانی خواهم گذاشت، و خواهم پرسید: مگر این آقایتان حسین با شما چه کرده است که اینسان...”
    نادر ابراهیمی, با سرودخوان جنگ در خطه‌ی نام و ننگ

  • #13
    Martin Heidegger
    “Tell me how you read and I'll tell you who you are.”
    Martin Heidegger

  • #14
    Saadi
    “...ما را که تو منـظـــوری خــاطـــر نـرود جـــایی”
    Saadi

  • #15
    “زیبايى علم به نشر آن است، و ميوه اش عمل كردن به آن و نگاهداشتِ آن قرار دادنش ميانِ اهل آن.”
    امام علی علیه السلام

  • #16
    Muhammad Taqi Jafari
    “به عقیده ما، بشر یك میلیون اشتباه ندارد، بلكه تنها و تنها، یك اشتباه مرتكب شده است و آن این است كه‌: هدف و ایده‌آل زندگی‌ِ خود را نمی‌داند.”
    محمدتقی جعفری

  • #17
    Muhammad Taqi Jafari
    “اساسی ترین عامل شکست انسانیت در دوران ما، به شوخی گرفتن و بی اعتنایی به تعهد است.”
    علامه جعفری

  • #18
    “اَلْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْيَا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَي وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَي.وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْيَا لَهُ الشِّدَّةُ وَ الْبَلاءُ وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَي فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَي وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَي فَلَهُ الدُّنْيَا وَ الْعُقْبَي وَ الْمَوْلَي.”
    محمد رسول الله, صلي الله عليه وآله و سلم

  • #19
    “احب الاعمال الی الله عزوجل ماداوم علیه العبد و ان قل ...
    محبوبترین اعمال نزد خدا عملی ست که بنده آن را ادامه دهد اگر چه اندک باشد ...”
    باقر العلوم علیه السلام

  • #20
    مصطفی چمران
    “و کسی که به دنبال نور است این نور هرچه قدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد شد.”
    مصطفی چمران

  • #21
    Saadi
    “گر بگویم که مرا
    حال پریشانی نیست
    رنگ رخسار
    خبر می دهد
    از سر ضمیر”
    Saadi

  • #22
    “.مَن عَيَّرَ مُؤمِنا بِذَنبٍ لَم يَمُت حَتّى يَركَبَه
    هر که مومنی را به گناهی سرزنش کند, نمیرد تا خود آن گناه را مرتکب گردد.”
    امام صادق علیه السلام

  • #23
    حسام الدین مطهری
    “کتاب خریدن آدابی دارد که رعایت نکردنش صواب نیست. کتاب را باید در کشمکشی لذت بخش انتخاب کرد. باید همواره میان «بخرم؟» یا «نخرم؟» در تلاطم بود. باید در باره اش شنید یا خواند، هی شنیده ها و خواند ه ها را در ذهن تحلیل کرد و با آنها کلنجار رفت. باید به کتاب حسِ نیاز پیدا کرد و مدام از خود پرسید فلان کتابِ خاص سوالم را جواب میدهد یا نه؟ باید شش روزِ تمام از جلوی کتابفروشی رد شد و هی به ویترین نگاه کرد و از بی پولی به زمین و زمان فحش داد و عاقبت روز هفتم رفت و فاتحانه آن را خرید.”
    حسام الدین مطهری, مزمزه کلمات

  • #24
    Sayyid Mohammad Hosseini Beheshti
    “هیچ زیربنای اجتماعی از آن زیربنای شوم خطرناکتر نیست که انسانی، یا انسانهایی، بتوانند هر چه می‌خواهند بکند بی‌آنکه بشود بر آنها خرده گرفت و بی‌آنکه بشود از آنها بازخواست کرد. مسئولیت در جامعه اسلامی مسئولیت متقابل است. همه نسبت به یکدیگر مسئول‌اند. «کُلّکُم راع و کلّکم مسئولٌ عَن رعیة»”
    سید محمد حسینی بهشتی, بایدها و نبایدها

  • #25
    “اهل بیت(ع) گفته اند: کسی که شأن انسانی اش را در میان آفریده های خدا بفهمد، گناه نمی کند.”
    سید محمد سادات اخوی, رنج آدم شدن: در احوال دینداری و زندگی امروز

  • #26
    Morteza Avini
    “عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن! اما ظاهرگرایان از کعبه نیز تنها سنگ‌هایش را می‌پرستند. تمامیت دین به امامت است، اما امام تنها مانده و فرزندان امیه از کرسی خلافت انسان کامل تختی برای پادشاهی خود ساخته‌اند...

    جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرک بت پرست که در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود که بر زبان لا اله الا الله براند؟ آنگاه جانب عدل و باطن قبله را رها می‌کند و خانه کعبه را عوض از صنمی سنگی می‌گیرد که روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف کند...”
    Seyyed Mortaza Avini, فتح خون

  • #27
    Morteza Avini
    “ساحل را دیده‌ای که چگونه در آیینه آب وارونه انعکاس یافته است؟ سرّ آنکه دهر بر مراد سفلگان می‌چرخد این است که دنیا وارونه آخرت است.”
    Seyyed Mortaza Avini, فتح خون

  • #28
    سیدمحمد سادات اخوی
    “آدم مغرور، هیچوقت نمی تواند بفهمد کجای کارش ایراد دارد. چون هر بار می خواهد خودش را بررسی کند، غرورش مانع فهمیدن اشتباه هایش می شود.”
    سیدمحمد سادات اخوی, رنج آدم شدن: در احوال دینداری و زندگی امروز

  • #29
    مصطفی چمران
    “ای حسین، ای شهید بزرگ، آمده‌ام تا با تو راز و نیاز کنم. دل پر درد خود را به سوی تو بگشایم. از انقلابیون دروغین گریخته‌ام. از تجار ماده‌پرست که به اسلحه انقلاب مسلح شده‌اند بیزارم. از کسانی که با خون شهیدان تجارت می‌کنند متنفرم. از این ماکیاول‌صفتانی که به هیچ ارزش انسانی پایبند نیستند و همه چیز مردم را، حیا ت وسهیت و شرف خلق را و حتی نام مقدس انقلاب را، فدای مصالح شخصی و اغراض پست مادی خود می‌کنند گریزانم...
    ای حسین، دلم گرفته و روحم پژمرده؛ در میان طوفان حوادث که همچون پر کاه ما را به این طرف و آن طرف می‌کشاند، مأیوس و درمند، فقط بر حسب وظیفه به مبارزه ادامه می‌دهم و گاه‌گاهی آنقدر زیر فشار روحی کوفته می‌شوم که برای فرار از درد و غم دست به دامان شهادت می‌زنم تا از میان این گرداب وحشتناکی که همه را و انقلاب را فرو گرفته است لااقل گلیم انسانی خود را بیرون بکشم و این عالم دون و این مدعیان دروغین را ترک کنم و با دامنی پاک و کفنی خونین به لقاء پروردگار نائل آیم...
    ای حسین مقدس، روزگار درازی بود که هر انقلابی را مقدس می‌شمردم و نام او را با یاد تو توأم می‌کردم و او را در قلب خود جای می‌دادم و به عشق تو او را دوست می‌داشتم و به قداست تو او را مقدس می‌شمردم و در راه کمک به او از هیچ فداکاری حتی بذل حیات و هستی خود دریغ نمی‌کردم...
    اما تجربه، درس بزرگ و تلخی به من داد که اسلحه و کشتار و انقلاب و حتی شهادت به خودی خود نباید مورد احترام و تقدیس قرار گیرد، بلکه آن چه مهم است انسانیت، فداکاری در راه آرمان انسان‌ها، غلبه بر خودخواهی و غرور و مصالح پست مادی و ایمان به ارزش‌های الهی است.
    مقاومت فلسطینی برای ما به صورت بت درآمده بود و بی چون و چرا آن را می‌پذیرفتیم و می‌پرستیدیم و راهش را، کارش را و توجیهاتش را قبول می‌کردیم. اما دریافتیم که بیش از هر چیز، انسانیت و ارزش‌های انسانی و خدایی ارزش دارد و هیچ چیز نمی‌تواند جای آن را بگیرد. باید انسان ساخت، باید هدف را بر اساس سلسله ارزش‌ها معین نمود و معیار سنجش را فقط و فقط بر مبنای انسانیت و ارزش‌های خدایی قرار داد.

    دستنوشته سال 1355 در لبنان”
    Mostafa Chamran, خدا بود و دیگر هیچ نبود

  • #30
    Sayyid Mohammad Hosseini Beheshti
    “تو ای دوستدار علی، تو ای دوستدار فاطمه، و تو ای دوستدار حسنین؛ فکر مکن که دوستی تو نسبت به آنها به این است که چیزی نذرشان کنی! مثلا سفره نذرشان کنی، چلچراغ نذرشان کنی... این دوستی آنها نیست. آنها اهل این حرفها نیستند تا دوستیشان به این چیزها باشد. دوستی تو به آنها در کجا نمودار می‌شود؟ فقط یک جا، و آن رفتار تو، عقیده تو، اندیشه تو، فکر تو و عمل توست. هر قدر عقیده و اندیشه و عملت به اینها نزدیکتر باشد نشانه آن است که دوستی راستین صحیح آنها در تو ریشه دار تر است. محبت اهل بیت و ولایت آنها بازده و ثمره‌ای جز اطاعت بیشتر خدا و پرهیز بیشتر از معصیت خدا ندارد.”
    Sayyid Mohammad Hosseini Beheshti, ولایت، رهبری، روحانیت



Rss
« previous 1