Mohammad > Mohammad's Quotes

Showing 1-28 of 28
sort by

  • #1
    مهدی اخوان ثالث
    “بهار آمد، پریشان باغ من افسرده بود اما
    به جو باز آمد آب رفته، ماهی مرده بود اما”
    مهدی اخوان ثالث, قاصدک

  • #2
    Sherko Bekas
    “ای فریاد خونین زن
    برابری از چه می خواهی؟
    !که برسی به من؟
    من که هنوز خود مردی ام
    نگهبان گورستان خرافات و
    طوق بر گردن از مهملات و
    اسیر عقل خرابات”
    شیرکو بیکس

  • #3
    “همه آهوان صحرا سر خود گرفته بر کف
    به امید آن که روزی به شکار خواهی آمد”
    امیرخسرو دهلوی

  • #4
    Frank Zappa
    “So many books, so little time.”
    Frank Zappa

  • #5
    Bernard M. Baruch
    “Be who you are and say what you feel, because those who mind don't matter, and those who matter don't mind.”
    Bernard M. Baruch

  • #6
    Albert Einstein
    “Two things are infinite: the universe and human stupidity; and I'm not sure about the universe.”
    Albert Einstein

  • #7
    Oscar Wilde
    “Be yourself; everyone else is already taken.”
    Oscar Wilde

  • #8
    Marcus Tullius Cicero
    “A room without books is like a body without a soul.”
    Marcus Tullius Cicero

  • #9
    Mae West
    “You only live once, but if you do it right, once is enough.”
    Mae West

  • #10
    Mahatma Gandhi
    “Be the change that you wish to see in the world.”
    Mahatma Gandhi

  • #11
    Robert Frost
    “In three words I can sum up everything I've learned about life: it goes on.”
    Robert Frost

  • #12
    Mark Twain
    “If you tell the truth, you don't have to remember anything.”
    Mark Twain

  • #13
    Elbert Hubbard
    “A friend is someone who knows all about you and still loves you.”
    Elbert Hubbard

  • #14
    Friedrich Nietzsche
    “That which does not kill us makes us stronger.”
    Friedrich Nietzsche

  • #15
    Friedrich Nietzsche
    “He who has a why to live for can bear almost any how.”
    Friedrich Nietzsche

  • #16
    عباس معروفی
    “این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم؟

    یعنی تو باور می کنی؟

    شمرده ای؟

    کی شمرده است؟

    جز سیاستمدارها

    دیده ای کسی آدم بشمرد؟

    باور نکن

    نارنجی!

    باور نکن

    سبز آبی کبود من!

    باور کن

    همه ی دنیا فقط تویی

    و برخی دوستان

    بقیه هم تکراری اند !”
    عباس معروفی

  • #17
    احمد شاملو
    “گر بدین سان زیست باید پست
    من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوائی نیاویزم
    بر بلند کاج خشک کوچه بن بست

    گر بدین سان زیست باید پاک
    من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوه
    یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک!”
    احمد شاملو

  • #18
    “دوش می‌گفت که فردا بدهم کام دلت / سببی ساز خدایا که پشیمان نشود”
    حافظ شیرازی

  • #19
    Sherko Bekas
    “اگر چشم فرو بستم؛

    خاک را بگویید
    .پیکر کُرد دیگری را در خود جای ندهد

    آب را بگویید
    سیل اشک به سوی کردستان
    .روانه نکند

    باد را بگویید
    .تازیانه اش را بر دل مادران کُرد نکوبد

    خورشید را بگویید
    .آتش غضبناکش را از سرِ کردستان بردارد

    شب را بگویید
    .پنجره ی امید را بر روی هیچ پدر کُردی نبندد

    و خدا را بگویید
    فرود آید و برای چند لحظه هم که شده
    .کُرد باشد”
    شێرکۆ بێکەس

  • #20
    Bachtyar Ali
    “تنها در سرزمین من، عشق عبارت است از دختری زیباروی و پسری سرمایەدار”
    بەختیار عەلی

  • #21
    Sherko Bekas
    “لە ئـاو ناسکـتر
    کچـی جـوانە و
    لە کچیـش ناسـکتـر
    !..شیعر”
    Sherko Bekas, شێرکۆ بێکەس

  • #22
    نزار قباني
    “Her cara
    Ku min helbestek li ser te got
    Gelê min ez dam ber lomeyan!
    Ku "Çima helbestekê li ser welêt nabêjî !?"
    Gelo ma jin tiştek bilî Welêt e...?”
    Nizar Qabbani

  • #23
    António Lobo Antunes
    “فەرهەنگ ترسێنەرە. تۆقێنەرترین شت بۆ دیکتاتۆرەکانە. چون خەڵکێک کە دەخوێننەوە، هەرگیز نابنە کۆیلە”
    António Lobo Antunes

  • #24
    Ali Shariati
    “!ئەگەر مرۆڤ، مرۆڤێکی تر بکوژێ، دیسان مرۆڤە، هەرچەند بکوژ
    بەڵام مرۆڤێک کە لە بەرانبەر مرۆڤی تر دەچەمێتەوە
    !!!و زمانلووسی دەکات و سەر دادەخا، ئیتر مرۆڤ نییە”
    Ali Shariati

  • #25
    Sherko Bekas
    “«زن و آزادی»

    هرچه در این مشرق زمین
    کوشیدم روبروی آینه
    و بر روی دو صندلی
    واژه های "زن" و "آزادی" را
    کنار یکدیگر ولی
    به مهربانی بنشانم
    بیهوده بود و همیشه
    این واژه ی "مردم" به زور
    می آمد و تسبیح به دست
    خود به جای زن می نشست”
    Sherko Bekas, شێرکۆ بێکەس

  • #26
    یغما گلرویی
    “زنانت
    کلاشینکف به دست می خوابند
    و کودکانت با پوکه های فشنگ
    سوت سوتک می سازند
    تا برای دمی از یاد ببرند
    پدرانشان دیگر به خانه
    باز نمی گردند...
    کوبانی! کوبانی بی دفاع...”
    یغما گلرویی

  • #27
    رضا براهنی
    “شتاب کردم که آفتاب بیاید
    نیامد
    دویدم از پیِ دیوانه‌ای که گیسوانِ بلوطش را به سِحرِ گرمِ مرمرِ لُمبرهایش می‌ریخت
    که آفتاب بیاید
    نیامد
    به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
    که آفتاب بیاید
    نیامد
    چو گرگ زوزه کشیدم، چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
    شبانه روز دریدم، دریدم
    که آفتاب بیاید
    نیامد
    چه عهدِ شومِ غریبی! زمانه صاحبِ سگ؛ من سگش
    چو راندم از درِ خانه ز پشت بامِ وفاداری درون خانه پریدم که آفتاب بیاید
    نیامد
    کشیده‌ها به رُخانم زدم به خلوتِ پستو
    چو آمدم به خیابان
    دو گونه را چُنان گدازه‌ی پولاد سوی خلق گرفتم که آفتاب بیاید
    نیامد
    اگرچه هق هقم از خواب، خوابِ تلخ برآشفت خوابِ خسته و شیرین بچه‌های جهان را
    ولی گریستن نتوانستم
    نه پیشِ دوست نه در حضور غریبه نه کنجِ خلوتِ خود گریستن نتوانستم
    که آفتاب بیاید
    نیامد”
    رضا براهنی, خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم

  • #28
    هوشنگ ابتهاج
    “آمدمت که بنگرم گریه نمی‌دهد امان
    نامدگان و رفتگان از دو کرانه‌ی زمان
    سوی تو می‌دوند هان ای تو همیشه در میان
    در چمن تو می‌چرد آهوی دشت آسمان
    گرد سر تو می‌پرد باز سپید کهکشان
    هر چه به گرد خویشتن می‌نگرم درین چمن
    آینه‌ی ضمیر من جز تو نمی‌دهد نشان
    ای گل بوستان سرا از پس پرده‌ها در آ
    بوی تو می‌کشد مرا وقت سحر به بوستان
    ای که نهان نشسته‌ای باغ درون هسته‌ای
    هسته فروشکسته‌ای کاین همه باغ شد روان
    مست نیاز من شدی پرده‌ی ناز پس زدی
    از دل خود بر آمدی آمدن تو شد جهان
    آه که می‌زند برون از سر و سینه موج خون
    من چه کنم که از درون دست تو می‌کشد کمان
    پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم
    کز نفس تو دم‌به‌دم می‌شنویم بوی جان
    پیش تو جامه در برم نعره زند که بر درم
    آمدمت که بنگرم گریه نمی‌دهد امان”
    هوشنگ ابتهاج



Rss