Mostafa > Mostafa's Quotes

Showing 1-17 of 17
sort by

  • #1
    Forough Farrokhzad
    “من خواب دیده ام که کسی می اید
    من خواب یک ستاره قرمز دیده ام
    وپلک چشمم هی می پرد و کفش هایم هی جفت می شوند
    و کور شوم اگر دروغ بگویم”
    فروغ فرخ‌زاد, ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

  • #2
    نصرت رحمانی
    “اي بي تو من خراب
    اي بي تو من خراب
    شب بي تو خسته است
    اي بي تو من سراب
    ديگر شتاب توان را شكسته است
    در من ، مني بپاست
    اما نرفته دلشده اي در عميق خواب
    جدايي چه خيمه اي
    در هشر بسته است
    اما ... نرفته دلشده اي در عميق خواب
    اي ديده ات شراب
    جرعه نگاهي
    اي بي تو دل خراب ، تباهي
    در كنه من غم تو در اين پر ستوه شب
    پرواز مي كند
    در اين شكسته شب چه سياهي گرفته لرد
    اي بي تو من خراب خرابي
    دستان باد
    ديوارهاي جدايي كشيده اند
    در روي خاك
    اين ظلم نيست
    اي بي تو من خراب
    اي بي تو من خراب
    شب بي تو خسته است
    من بي تو خسته ام
    و جدايان
    در هم شكسته اند
    اي بي تو
    اي سراب”
    نصرت رحمانی, میعاد در لجن

  • #3
    قیصر امین‌پور
    “ای کاش می شد
    یک بار
    تنها همین
    یک بار
    تکرار می شدی
    تکرار...”
    قیصر امین‌پور, آینه‌های ناگهان

  • #4
    “گفتم: چشمم، گفت: به راهش می‌دار

    گفتم: جگرم، گفت: پر آهش می‌دار

    گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل

    گفتم: غم تو، گفت: نگاهش می‌دار”
    ابوسعید ابوالخیر

  • #5
    Sohrab Sepehri
    “جای مردان سیاست بنشانید درخت / تا هوا تازه شود”
    سهراب سپهری

  • #6
    Saadi
    “گر بگویم که مرا با تو سروکاری نیست / در و دیوار گواهی بدهد کاری هست”
    Saadi

  • #7
    “می گفت دگرباره به خوابم بینی / پنداشت که بعد از این مرا خوابی هست”
    ابوسعید ابوالخیر

  • #8
    فریبا وفی
    “هیچ کاری بی معنی تر از این نیست که بخواهی برای کسی که برایش مهم نیستی از خودت بگویی”
    فریبا وفی

  • #9
    Morteza Avini
    “اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر
    پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد”
    سید مرتضی آوینی

  • #10
    نادر ابراهیمی
    “هیچ پایانی به راستی پایان نیست. در هر سرانجام, مفهوم یک آغاز نهفته است. چه کسی میتواند بگوید "تمام شد" و دروغ نگفته باشد؟”
    نادر ابراهیمی, بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

  • #11
    Saadi
    “تو را نادیدن ما غم نباشد
    که در خیلت به از ما کم نباشد

    من از دست تو در عالم نهم رو
    ولیکن چون تو در عالم نباشد”
    Saadi

  • #12
    “بالاترین همه قوانین عشق است و عشق شفقت است....

    شوپنهاور
    تنهایی پرهیاهو”
    بهومیل هرابال

  • #13
    احمد شاملو
    “همه
    لرزش دست و دلم
    از آن بود که
    که عشق
    پناهی گردد،
    پروازی نه
    گریز گاهی گردد.

    ای عشق ای عشق
    چهره آبیت پیدا نیست
    ***
    و خنکای مرحمی
    بر شعله زخمی
    نه شور شعله
    بر سرمای درون

    ای عشق ای عشق
    چهره سرخت پیدا نیست.
    ***
    غبار تیره تسکینی
    بر حضور ِ وهن
    و دنج ِ رهائی
    بر گریز حضور.
    سیاهی
    بر آرامش آبی
    و سبزه برگچه
    بر ارغوان
    ای عشق ای عشق
    رنگ آشنایت
    پیدا نیست”
    احمد شاملو / Ahmad Shamlou

  • #14
    هوشنگ ابتهاج
    “نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

    تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

    گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

    پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

    روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

    حالیا چشم جهانی نگران من و توست

    گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید

    همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

    گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه

    ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

    این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت

    گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

    نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل

    هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

    سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر

    وه ازین آتش روشن که به جان من و توست”
    هوشنگ ابتهاج

  • #15
    گروس عبدالملکیان
    “به شانه ام زده ای
    که تنهایی ام را تکانده باشی
    به چه دلخوش کرده ای؟

    تکاندن برف از شانه های آدم برفی؟”
    گروس عبدالملکیان

  • #16
    José Mauro de Vasconcelos
    “برای کشتن که حتما لازم نیست انسان هفت تیر بوک جونز را بردارد و تق تق، شلیک کند! من به این طرز کشتن معتقد نیستم. انسان می تواند کسی را در قلبش بکشد. اگر انسان از دوست داشتن کسی دست بردارد، او را در قلب خود کشته است. سر آخر هم که او خودش روزی خواهد مرد”
    José Mauro de Vasconcelos, درخت زیبای من

  • #17
    J.D. Salinger
    “هیچ وقت به هیشکی چیزی نگو. اگه بگی دلت برا همه تنگ می شه.”
    J.D. Salinger, The Catcher in the Rye



Rss