بهونه discussion
عشق غمناک
date
newest »

message 1:
by
Sarah
(new)
Feb 14, 2009 08:38AM

reply
|
flag

زندگی تکرار پائیــــز است؛ باید دیـــد و رفت
زندگی رودی است جاری، هر که آمـد شادمان
کوزه ای پر کرد و مشتی آب از آن نوشید و رفت
سال ها مادر بزرگ از شهر شادی قصه گفت
خود ولی از غصه های زندگــی نالیــد و رفت
غرق قاموس معانی بود عمری پیر عشق
گاه رفتن زندگانی چیست را پرسیــد و رفت
شاپرک هر چنــد عمری میزبان باغ بود
چون نسیم از عطر گلها شمه ای بوئید و رفت
قاصدک، این کولی خانـه به دوش روزگار
کوچه گردی های خود را زندگی نامید و رفت
گرچـــه شبنم بستری گستــرد از گـــــل
عاقبت جامه ای از جنس عریانی خود پوشید و رفت