مولوي تا پيش از شمس سماع را نمي دانسته است.و شمس آيين رقص چرخان را به شمس آموخته است .رقص دايره واري كه امروزه هم درويشيان مولوي آنرا بنام درويشيان چرخان مي شناسند. شمس موسيقي را تا حد وحي ناطق پاك و نواي چنگ را تا حد قران فارسي بالا مي برد و مي ستايد. شمس سماع را فرضيه اهل حال مي داند و چون نماز و روزه براي اهل دل واجب مي شمارد .زيرا خواص آن دل سليم است و از دل سليم اگر دشنام به كافر صد ساله رور مومن شود و اگر به مومن رسد ولي شود. سماع اهل حال ...رقص راستيني را كه دلي سليم دارند به گمان شمس بزم كائنات است : هفت آسمان و زمين و خلقان همه در رقص مي آيند آن ساعت كه صادقي در رقص آيد. چرخ زدن در رقص سماء از آموزش ها و نو آوري هي شمس در قونيه است و بدينسان در حقيقت شمس به دستياري مولوي برتر از كائنات مخالفان را در بزم خدا به رقص سماءدر مي آورد و اين چنين سد بند تعصب را خود سد شكن مي سازد.
شمس موسيقي را تا حد وحي ناطق پاك و نواي چنگ را تا حد قران فارسي بالا مي برد و مي ستايد.
شمس سماع را فرضيه اهل حال مي داند و چون نماز و روزه براي اهل دل واجب مي شمارد .زيرا خواص آن دل سليم است
و از دل سليم اگر دشنام به كافر صد ساله رور مومن شود و اگر به مومن رسد ولي شود.
سماع اهل حال ...رقص راستيني را كه دلي سليم دارند به گمان شمس بزم كائنات است :
هفت آسمان و زمين و خلقان همه در رقص مي آيند آن ساعت كه صادقي در رقص آيد.
چرخ زدن در رقص سماء از آموزش ها و نو آوري هي شمس در قونيه است و بدينسان در حقيقت شمس به دستياري مولوي برتر از كائنات مخالفان را در بزم خدا به رقص سماءدر مي آورد و اين چنين سد بند تعصب را خود سد شكن مي سازد.