كافه شعر discussion
مشاعره
message 1:
by
اتیه
(new)
Dec 22, 2015 09:50PM
شعر و شرع و عرش از هم خواستند اين دو عالم زين سه حرف آراستند
reply
|
flag
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنیدقفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید
ما کاخ نداريم كه هي فخر فروشيماموال نداريم كه بر فقر بپوشيم
داريم گرانمايه ترين ثروت عالم
چند دوست كه آنرا به جهاني نفروشيم
دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی ستتو مرا باز رساندی به یقینم ،کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم،کافی ست
در دفتر شعر من صدا پنهان استیک رود پر از ستاره در جریان است
من در سر خود ابر زیادی دارم
جیب کلمات من پر از باران است










