Ebrahim Nabavi discussion
نسخه الكترونيكي
date
newest »

message 1:
by
Peyman
(new)
Jul 31, 2009 05:06AM

reply
|
flag

معاون اول( Moaven e Avval ):
اولین معاون. معاون: دستیار عملیات. نایب. قائم مقام کسی که خودش قائم مقام است. شریک جرم. در اصطلاح سیاسی معاون اول به مهم ترین و باهوش ترین و تواناترین معاون گفته می شود. مثال: " بهزاد نبوی معاون اول موسوی، حبیبی معاون اول هاشمی، عارف معاون اول خاتمی." آن که به جای رئیس بنشیند و فرمایش صادر کند. کاربرد در جمله: " محمدرضا رحیمی به عنوان معاون اول رئیس جمهور منصوب شد."
نحوه انتخاب معاون اول
دموکراسی آمریکایی: اگر رئیس جمهور احمق باشد، یک معاون باهوش و اگر زشت باشد یک معاون خوش قیافه و اگر پیر باشد یک معاون جوان پرتحرک انتخاب می کند.
دموکراسی اروپایی: رئیس جمهوری که چهار سال خواهد ماند، معاونی را که سی سال است کارش همین است، به عنوان معاون اول انتخاب می کند.
سوسیالیسم کوبایی: تنها کسی که مورد اعتماد است، یعنی برادرش معاون اول می شود و خودش برای استراحت به خانه می رود.
سوسیالیسم بعثی: نزدیکترین نظامی که با همدیگر کودتا کردند به عنوان معاون اول انتخاب می کند و چند سال بعد توسط او برکنار شده و کشته می شود.
دموکراسی پاکستانی: وی سی سال است معاون است، روسای جمهور کودتا می کنند یا کشته می شوند و می روند و معاون اول برای شان فاتحه می خواند و به کارش ادامه می دهد.
جمهوری اسلامی مدل هاشمی: معاون اول یک مرد محترم است که معمولا در جریان هیچ چیز نیست و به ادبیات علاقه زیادی دارد.
جمهوری اسلامی مدل خاتمی: معاون اول یک مرد بی سروصداست که تصویرش دیده می شود اما صدایش شنیده نمی شود.
جمهوری اسلامی کنونی: معاون اول، اولین ایرانی بالغی است که به دلیل اینکه هیچ نظری ندارد، هیچ اعتراضی هم به رئیس جمهور ندارد و به همین دلیل معاون اول اوست.
مثل ها و اصطلاحات عامیانه
" نوکر ما نوکری داشت، نوکر او مخلصی داشت، مخلص او چاکری داشت."، موشه تو سوراخ نمی رفت، رحیمی رو هم با خودش برد."، " گفتن چرا مدرک معاونت تقلبی یه، گفت مگه خودم چطوری انتخاب شدم؟"، " به مموتی گفتن واسه چی معاون اولت از بقیه شون پسه، گفت کدوم کارم مثل همه کسه؟"، " به مموتی گفتن چرا معاون اول باهوش نمی ذاری، گفت من از این قرتیگری ها خوشم نمی آد."، " بیله دیگ بیله چغندر"، " بهش گفتن چرا یکی رو نمی آری که عقلش کار کنه، گفت عقل چیه؟ گفتن: هیچی، با تو نبودیم."، " تا ابله در جهانه، مفلس در نمی مانه".
زندگینامه معاون اول
محمدرضا رحیمی، متولد سریش آباد قروه، فارغ التحصیل رشته حقوق دانشگاه تهران، مدرک تقلبی. دادستان سنندج که در آنجا پرونده باز دارد. رئیس بخش حقوق دانشگاه آزاد که یک پرونده مالی مربوط به زمین های دانشگاه آزادش بازمانده است. استاندار کردستان و تخلف در انتخابات به نفع ناطق نوری. تولید یک پرونده مالی در مورد آرد برای پختن نان. زمانی رئیس دیوان محاسبات شد که در تمام مشاغل قبلی اش پرونده مالی داشت. دریافت دکترا از فرانسه بدون وارد شدن به آن کشور در مدت سه روز. حمایت از هاشمی رفسنجانی در انتخابات و همکاری با احمدی نژاد بعد از انتخابات. تعیین مسوول اخراج شده شرکت بیمه ایران برای بازرسی از تخلفات خودش. ارائه فهرست 119 تاجر بدهکار به بانک که 116 مورد آن غلط از آب درآمد. افشای ضرر 21 میلیارد دلاری کشور در قرارداد کرسنت که دو هفته بعد معلوم شد کلیه محاسباتش غلط بوده و پرونده بایگانی شد.
جملات قصار: " یک روز مسئول دفتر من چند برگ کاغذ از بیت المال به دخترم داده بود و من او را برکنار کردم."، " در سوریه یکی از مسلمانان به من گفت که من معتقدم اگر بنا بود بعد از پیامبر، پیامبری بیاید، آن احمدینژاد بود و این ابراز احساسات برای ما افتخار بزرگی است. و حتی در جاهایی ما را به چای و بستنی دعوت میکردند و میگفتند دکتر احمدینژاد رییسجمهور ماست." رحیمی در مقابل احمدی نژاد گفت: " در سال گذشته گزارش مشروحی از تخلفاتی كه در سالهای گذشته صورت گرفته بود، به دكتر حدادعادل دادم، ولی در خدمت شما آماری ارایه نمیدهم؛ چرا كه مطمئن هستم دولت جنابعالی مملو از وزیران كارآمد، كاردان و پاكدامن است كه تخلفات در آن به شدت كاهش پیدا میكند."

مدرک ( Madrak )
سند. دلایل کافی یک آدم راستگو در مقابل یک گروه آدم دروغگو. ماخذ و دلیل چیزی. جمع: مدارک. نوشته یا فیلم یا لوح فشرده ای که در آن متن یا صدا یا تصویری موجود باشد که اظهارات ما را تائید کرده و دشمن را رسوا کند. هر نوشته ای که من یا دفتر من تائیدش کنند. نوشته ای که قابل استناد باشد و به همین دلیل مورد قبول نیست. آنچه که بدان اعتماد کنند و اگر اعتماد نکردند می اندازیمشان زندان. سندی که در مرجعی ذیصلاحیت- که شامل ما یا رئیس ما یا معاون ما، یا پسر معاون ما، یا همسایه ما، یا همکلاسی سابق ما می باشد- تنظیم شود. مدرک جعلی: سندی که علیه ما بوده، پس درست نباشد. مثال برای مدرک واقعی: " مدارک دانشگاهی کردان، رحیمی، آمار تورم دولت، اعترافات حجاریان، آمار کشته های سپاه". مثال برای مدرک جعلی: " مدرک دانشگاهی دکتر حسابی، لغت نامه دهخدا، فیلم ندا آقا سلطان، وقوع زلزله در بم" کاربرد در جمله: " هیئت سه نفره قوه قضائیه گفت: " مدارک کروبی کاملا جعلی و با انگیزه سیاسی ارائه شده است."
روش های شناخت مدرک جعلی
مرحله اول، چون کل اتفاق به ضرر ماست، معلوم است که مدرک جعلی است.
مرحله دوم: شاهد مورد تجاوز شخصا ماجرا را نوشته و امضا می کند، ولی چون نوشته اش جلوی چشم متجاوز نبوده قبول نمی کنیم.
مرحله سوم: با شخص مورد تجاوز رودررو حرف می زنیم و او را می ترسانیم تا امضایش را پس بگیرد وگرنه باز هم به او تجاوز خواهد شد.
مرحله چهارم: یک هیئت از طرفین دعوا، دستگیر کننده متجاوز، تجاوز کننده و کسی که گاز می گیرد، با کروبی جلسه تشکیل می دهیم.
مرحله پنجم: کلیه اسناد تجاوز به کلیه افراد را از دفتر کروبی و موسوی می دزدیم.
مرحله ششم: از کسانی که اسنادشان را دزدیدیم می خواهیم اسناد مسروقه را به جلسه بیاورند.
مرحله هفتم: حکم بازداشت کروبی را صادر می کنیم و از اسناد به سرقت رفته سعی می کنیم مدارکی پیدا کنیم تا او را زندانی کنیم.
مرحله هشتم: رهبری در نماز جمعه خواهان رعایت وحدت و دستگیری برخی افراد می شود.
مرحله نهم: کلیه ائمه جمعه تصادفا و همزمان می گویند" کروبی را دستگیر کنید."
مرحله دهم: هیئت سه نفره اعلام می کند که مدارک کروبی کاملا جعلی بوده و چون بقیه کسانی که مدرک جعلی دارند، وزیر شده اند، و کروبی نمی خواهد وزیر شود، زندانی شود.
انواع مدرک
مدرک صحیح: سندی که به آن افتخار می کنیم، مثل رای های تانخورده انتخاباتی ا.ن.
مدرک مورد قبول: سندی که قابل پذیرش است، مثل دکترای کردان و رحیمی و زاهدی.
مدرک مشکوک: سندی که همه دیده اند، ولی بیخود دیده اند، مثل فیلم هاله نور
مدرک جرم: خودکار، کاغذ، کتاب های علوم انسانی، عینک، شلوار، چکمه و هر چیز دیگر.
مدرک جعلی: هر نوع نوشته یا فیلم یا لوح فشرده که دیگران علیه ما در آن چیزی بگویند.
آنچه بالذات دریافته شود و آن صور حاضر در عقل است( اسفار ج3، ص 54)
مدرک آنست که مر او را اندر یابند( جامع الحکمتین، ص 251)
روش علمی بررسی مدرک سند
مدرک جعلی سندی است که به ضرر ماست.
مدرک جعلی سندی است که رئیس ما آن را امضا نکرده است.
مدرک جعلی سندی است که قابل پخش از صدا و سیما نیست، به عبارت دیگر هر سندی که قابل پخش از صدا و سیما نیست، مدرک جعلی است.
یک هیئت قضائی چگونه مدارک تجاوز را بررسی می کند؟
اینترنتی: وارد اینترنت شده و کلیه مدارک را با نام و عکس و شاهد می بینیم، می فهمیم وقتی همه مردم چیزی را فهمیدند، پس لابد مدرک جعلی است.
از طریق روزنامه: یک روزنامه می خریم و متوجه می شویم شورای امنیت ملی نوشتن هر خبری از تجاوز ممنوع شده است، می فهمیم که مدارکی که دست ماست جعلی است.
از طریق ائمه جمعه: دو روز قبل، 175 امام جمعه همگی با هم می گویند: " در روز قدس نباید تفرقه میان مردم ایجاد شود، کروبی را دستگیر کنید"، می فهمیم تجاوز نشده است.
تلفنی: یک روز قبل رئیس تلفن می زند و می گوید می خواهیم بگیریمش، مگه مدارکش تقلبی نیست؟ سه تایی می گویند: بعله!
دادگاه: اصولا خودمان باید شعور داشته باشیم، وقتی کسی قرار است دو روز بعد زندانی شود، طبیعی است که مدارکش جعلی است.

روز قدس( Rooz e Ghods )
آخرین جمعه ماه رمضان که هر سال مردم ایران و جهان علیه اسرائیل تظاهرات می کنند. روز تظاهرات بدون مجوز. روزی آزادسازی فلسطین از دست صهیونیسم. روزی که در آن تعدادی آدم در تهران فریاد می کشند و تعدادی آدم در غزه زخمی می شوند. روز دفاع از حقوق فلسطین از طریق دادن اضافه حقوق به دولت حماس. یک جمعه ماه رمضان که تا قبل از این مردم برای دفاع از فلسطین به چالوس می رفتند. یک روز سال که سفیر فلسطین در ایران سخنرانی سالانه اش را انجام می داد. شعارهای سابق: " مرگ بر اسرائیل، مرگ بر صهیونیسم، مرگ بر آمریکا، ثوره ثوره حتی النصر، فلسطین اشغالی آزاد باید گردد، مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین." شعارهای فعلی: " نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، فلسطین بپاخیز ندای ما کشته شد، ما اهل غزه نیستیم ایران تنها بماند."
کرونولوژی روز قدس
سی سال قبل روز قدس توسط آیت الله منتظری برای مبارزه با اشغال خانه فلسطینیان توسط اسرائیل اعلام شد، حالا خانه خود منتظری تحت اشغال است.
نماز جمعه روز قدس 25 سال توسط هاشمی رفسنجانی خوانده می شد، حالا هاشمی رفسنجانی متهم به همکاری با استکبار جهانی است.
سی سال قبل رئیس جمهور آمریکا طرفدار اسرائیل و دشمن فلسطین بود، الآن رئیس جمهور آمریکا به فلسطینی ها کمک مالی می کند و منتقد جدی اسرائیل است.
سی سال قبل فلسطینی ها توسط دولت اسرائیل کشته می شدند، در حالی که در سال گذشته تلفات فلسطینی ها توسط خودشان بیشتر از اسرائیل است.
بیست سال قبل صلاح الزواوی سفیر فلسطین در ایران شد و حالا هم صلاح الزواوی عربی یادش رفته و سالهاست که به فلسطین برنگشته است.
جملات قصار در مورد روز قدس
30 سال قبل: " روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اعتراض به ظلم است."
20 سال قبل: " روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اعتراض به کشتن مسلمانان است."
10 سال قبل: " روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اعتراض به سازشکاران است."
5 سال قبل: " روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اعتراض به آمریکاست."
4 سال قبل: " روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اعتراض است."
3 سال قبل: " روز قدس فقط روز فلسطین نیست. روز مبارزه با بقیه است."
امسال: " روز قدس فقط روز فلسطین است، هر کسی هم اعتراض کند حالش را می گیریم."
تغییر آداب روز قدس پارسال و امسال
- پارسال مردم می رفتند شمال، بسیج در مراسم شرکت می کرد، امسال مردم در مراسم شرکت می کنند، بسیج کتک می زند.
- پارسال هاشمی نماز می خواند و شعار می داد، امسال امام جمعه علیه هاشمی شعار می دهد.
- پارسال اسرائیل در غزه گاز اشک آور می زد، امسال پلیس در تهران.
- پارسال دولت تمام تلاشش را می کرد تا مردم برای روز قدس بیایند، امسال تمام تلاشش را می کند که مردم بروند مسافرت و برای مراسم نیایند.
- پارسال مردم دلشان می سوخت که چرا فلسطینی ها کتک می خورند، امسال مردم جای دیگرشان می سوزد چون خودشان کتک می خورند.

نیویورک ( New York )
: شهر جدید. شهر تازه. زیارتگاه سالانه احمدی نژاد و دوستان. پایتخت ایالات متحده آمریکا. محل استقرار سازمان ملل متحد که در آن پروژکتور زیاد است. محل اصابت هواپیمای تروریست ها به برج های تجارت جهانی و سخنرانی تروریستها برای کشتگان یازده سپتامبر. شهری که در آن مجسمه یک خانم با یک مشعل و یک کتاب منتظر است تا کسانی که با مشعل کتاب را می سوزانند بیایند و کنارش عکس بگیرند. محل حال گیری. سرپل خربگیری. شهری که در آن تازه واردها چیزهای عجیب از جمله ساختمان بلند، هاله نور و خارجی می بینند. کاربرد در جمله: " احمدی نژاد برای اولین بار به نیویورک رفت"، کاربرد دوم در جمله: " احمدی نژاد برای دومین بار با خاله و عمه به نیویورک رفت." کاربرد سوم در جمله: " احمدی نژاد با پررویی تمام برای سومین بار با کلیه دوستان به نیویورک رفت." کاربرد چهارم در جمله: " احمدی نژاد طبق عادت سنواتی برای چهارمین بار به نیویورک رفت." کاربرد پنجم در جمله: " احمدی نژاد برای اینکه یک بار دیگر به نیویورک برود، تصمیم گرفت کودتا کند."
نیویورک در ادبیات
شهری که بزرگ شد بزرگ شدنی( مجمع اللغات، ص 235)، " الامی! هذاالبلد العظیم فی حوادث العجیب والغریب و العمارات الکثیر"( ترجمه: ننه، یک شهری بود بزرگ، ساختمونها گنده، همه به من سلام می کردن، ماشیناش دراز، پاسباناش سیاه و بزرگ، لامپاش هر کدوم مثل استادیوم. نقل از سفرنامه محمود، ص 2). " البلد النیویورک، الذی انزل فیه الاحمدی نجاد بتکرر فی السنوات و الرویه الهاله النور و یقولون الکلام الزر زر و الصدور القطعنامه کمثل الورق الجرجر و الاداره الدنیا بطریق الفس فس." ( ترجمه: آقا! ما رفتیم نیویورک، حالا اونها با چه ماشینهایی دنبال ما اومده بودن، بماند، ما رفتیم سخنرانی، یکهو دیدیم یک هاله نوری دور ما رو گرفت، این رهبران دنیا همه شون چشم شون به دهن ما بود و ما هی می گفتیم، اونها دستشون رو با چاقو بریدن، وقتی حرفهای ما تموم شد، اومدن توی صف وایستادن نوبت بگیرن. شق القمر والهاله النور فی بلاد الغریب، ج 1، ص 1)
کلمات قصار در سازمان ملل
یاسر عرفات: من با یک دست سلاح و با دستی دیگر شاخه زیتون آمده ام، نگذارید شاخه زیتون از دستم بیافتد. هوگو چاوز: من در یک دستم پیت بنزین و در دست دیگرم دست احمدی نژاد است، نگذارید پیت بنزین از دستم بیافتد. احمدی نژاد: من با یک دست سلاح و با دست دیگر چماق آمده ام، با اسلحه با همسایگان می جنگم، و با چماق توی سر مردم ایران می زنم.
کرونولوژی احمدی نژاد در سازمان ملل
1384: وی پس از قرائت دعای فرج از حقوق مستضعفان دفاع کرد و به مستکبران حمله کرد و چند ماه بعد اولین قطعنامه سازمان ملل با 12 رای علیه ایران تصویب شد.
1385: وی پس از قرائت دعای فرج از حقوق مستضعفان دفاع کرد و به مستکبران حمله کرد و چند ماه بعد دومین قطعنامه سازمان ملل با 13 رای علیه ایران تصویب شد.
1386: وی پس از قرائت دعای فرج از حقوق مستضعفان دفاع کرد و به مستکبران حمله کرد و چند ماه بعد سومین قطعنامه سازمان ملل با 14 رای علیه ایران تصویب شد.
1387: وی پس از قرائت دعای فرج از حقوق مستضعفان دفاع کرد و به مستکبران حمله کرد و چند ماه بعد چهارمین قطعنامه سازمان ملل باتفاق آرا علیه ایران تصویب شد.
1388: وی پس از قرائت دعای فرج از حقوق مستضعفان دفاع خواهد کرد و به مستکبران حمله خواهد کرد و چند ماه بعد پنجمین قطعنامه سازمان ملل باتفاق آرا علیه ایران تصویب خواهد شد.
املت نیویورکی: یکی از غذاهایی که در نیویورک برای رهبرانی که هتل و رستوران پیدا نکنند، تهیه می شود. به تعداد اعضای هیات همراه گوجه فرنگی فاسد و تخم مرغ گندیده تهیه می کنیم. بعد از دیدن آنان ابتدا گوجه فرنگی را به سوی آنان پرتاب و سپس تخم مرغ را به آنها می زنیم، برای جاافتادن املت نیویورکی از پرتاب لنگه کفش یا دمپایی می توان استفاده کرد. برای اینکه املت خوب جا بیافتد، باید دمپایی به محل اصابت تخم مرغ و گوجه فرنگی برخورد کند.

مداح ( Maddah ):
فحاش. بی ادب. عصبی. کسی که در گذشته مدح ائمه را می گفت و حالا به مخالفان سیاسی فحش می دهد. یک نوع فروشنده که مقداری دین به فروش می رساند و با پول آن خانه می خرد. لات. مفتخور. کسی که با گریاندن مردم پول درمی آورد. کسی که شغل رسمی اش گریاندن مردم است. مردی که مثل خوانندگان پاپ و راک مردم را احساساتی کرده و آنها را به واکنش های غیرمعقول وادار می کند و درعوض پول زیادی می گیرد. شریک دزد و رفیق قافله( کسی که برای مظلومی در گذشته گریه می کند تا به ظالمی در حال حاضر کمک کند.) کاربرد در جمله: " حاج منصور ارضی مداح اهل بیت گفت: " هنوز فتنه نخوابیده، هر سحر موسوی و کروبی را لعنت کنید."
مداحان معاصر: " سید جواد ذاکر طباطبایی، فرید نجفی، واعظی، کریمی، خلج، حدادیان، حسین یقطین، حسین سیب سرخی، حاج نریمان پناهی، حاج محمود کریمی، کربلایی حمید علمی، سید مهدی میرداماد، ملاباسم کربلایی، حاج نزار قطری"
اسامی برخی از مداحی های مهم معاصر
ناگهان، گل، دریا، بارون بارونه زمینها تر می شه، خداروشکر محرمت رو دیدم، باغبان، بهترین، بروبرو من ترو می خوام، ای مادر، شب شب عشق و شوره، لبات، ای شمع، شام، شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم، کجا؟ داغ، مادر، حیدر، مولا، شب هجران، طلب یار، انتظار حق، بین الزینب، شب جدایی، مراببوس، شهید قریب، گل نرگس، گل مریم سر راه تو پرپر کردم، ماه منیر، فبکایقینی، تک سوار، محفل اشک، از حرم تا به حرم
شغل دوم
حسین سیب سرخی( قمه زن، سرتیم عملیات لباس شخصی ها، مشاور رئیس جمهور، مشاور قاضی ظفرقندی، ترک اعتیاد، روضه خوان بیت رهبری) احد قدمی( داماد پروین احمدی نژاد، اخراجی حوزه علمیه به جرم لام، لباس شخصی، اخراجی از ایران خودرو بخاطر رشوه، مشاور احمدی نژاد)، حسین سازور( لباس شخصی مسلح)، حاج منصور ارضی( هدایت اراذل و اوباش)، روح الله بهمنی( کارچاق کن)، حاج عبدالرضا هلالی( بازی در فیلم پورنو، عملیات استشهادی بعد از نشئگی) نریمان( دریانوردی)حدادیان( کارگاه آموزش تخصصی مداحی)
حاج منصور ارضی: کسی که از دیدگاههای هیتلر، با زبان شعبان بی مخ، از طریق فحاشی، اشعار حمیرا و مهستی را برای ائمه می خواند و به اندازه مایکل جکسون پول می گیرد.
جملات قصار حاج منصور ارضی
" صد نفر دختر و پسر را به استخری از مشروب برده اند و پس از تجاوز آنها به یکدیگر و مصرف مواد مخدر به میان جمعیت آمده اند و زده اند و کشته اند."، " هنوز فتنه نخوابیده، هر سحر موسوی و کروبی لنت الله علیهما را لعنت کنید."، " قالیباف مثل عمر سعد است." ، " پانزده سال است صهیونیسم برای شکاف بین روحانیت و مداحان برنامه ریزی می کند."
نمونه مداحی های معاصر
همه هستی ام حسینه، می و مستی ام حسینه، خواب هر شبم حسینه، تموم زندگیم بین النهرینه، اسم این جای قشنگ، از حرم تا به حرم، از ابوالفضل تا حسین.
با نگاه فاطمی داری منو چوب می زنی!
چی می شه به این فاطمه یه گوشه چشم نگاه کنی، با اون نگاه فاطمی دلمو کربلا کنی، اگه می آم در خونه ات به یه امیدی می شینم، آرزو دارم که یه شب تو رو تو روضه ببینم، رومو زمین نذار بذار پاتو روی دیده ما، اگه واست زحمتی نیست الآن بیا روضه ما......
ماهی میدون مشکم
جبرئیل میگه خدا هم الان دور شش گوشه است، تو دو عالم تویی رشكم، ای شكوفه های اشكم، می بینم توی خیالم، ماهی میدون مشكم
احساس سگ عباس
پر از احساسم سگ عباسم، همیشه من مست ز بوی یاسم( ذاکر)
سگ رقیه
یه رفیق دارم که نامش حسینه، خوش آن دل که دلارامش حسینه، از آن روزی که نامش را شنیدم، بلای عشق او با جان خریدم، دل من ماهیه دریای عشقه ، وجودم آهوی صحرای عشقه، دل دیوونه خاطرخواهه او شد، اسیر زلف و روی ماه او شد... ، دل ما وحشیه آرام نمیشه، تا حسین نبینه آرام نمیشه، اگه پیش خدا باشم همیشه، دل من بی حسین راضی نمی شه، اسیر چشم و ابروی حسینم، سگ عوعو کنه کوی حسینم، خدا مدیون چشماته ابالفضل، دل من به زیر پاته ابالفضل، فقط به عشق بی بی با درد و غم می سازم، بین همه دلبرا به رقیه می نازم، شدم سگ رقیه ببینید ایهالناس، عوعو کنم همیشه به عشق عباس، شدم سگ ابالفضل ببینید ایهالناس، قلاده ام رو بستم کنار کفن العباس، فخرم به اهل محشر حسابم با حسینه، فخرم به اهل عالم شاهم فقط حسینه( ذاکر)
سگ حسین هستیم و عوعو می کنیم
به جرم عشق و عاشقی به ما میگن دیوونه، بذار ملامت بکنن یه خوب و بد میمونه، دل من از روز ازل اسیر یک نگاهه، حسین دوست داره مگه خاطرخواهی گناهه، دیوونه حسینم و ویروونه حسینم، خراب و مست گوشه میخونه حسینم، عقل از سر من پریده و دیوونگی جا گرفته، حرف اگه داری با خدا بزن عقلم خدا گرفته، گفتیم اگر سگ حسین هستیم و عوعو میکنیم، بازم میگیم حرفمونو پس نمیگیریم(ذاکر)

صندلی( Sandali ):
بر وزن سیدعلی. نشستنگاه. محل نشستن. محل جلوس. محلی که روی آن بنشینند و چهار پایه و دو دسته داشته باشد. چیزی که از صندل درست کنند. سالن: " محلی باشد که در آن تعدادی صندلی واقع شده و کسی پشت تریبون حرف بزند، و افرادی که روی صندلی نشسته اند از سالن رفته باشند." صندلستان: " سالن مجمع عمومی سازمان ملل". صندلستان خالی: " همان سالن در هنگام سخنرانی احمدی نژاد." به شیئی گفته شود که از پارچه یا چرم و چوب و میخ و پیچ درست شده و روی آن بنشینند و در هنگام سخنرانی به در و دیوار نگاه کنند یا روزنامه بخوانند یا دستشان را توی دماغ شان کنند.( صندلنامه شیخ طرسوسی، ص 764) جمع: صندلی ها. مثال: صندلی راحتی، صندلی استیل، صندلی الکتریکی، صندلی قدرت. کاربرد در جمله: " احمدی نژاد برای صندلی های خالی سالن مجمع عمومی نیم ساعت سخنرانی کرد." کاربرد دوم در جمله: " از وقتی بیست سال قبل روی صندلی نشست دیگر کسی نتوانست او را از جایش بلند کند."
صندلی، وزن و قدرت
صندلی ناهارخوری: صندلی که در حین نشستن روی آن وزن تان یک کیلو اضافه می شود.
صندلی ریاست: صندلی که در حین نشستن بتدریج حالت چسبندگی ایجاد می شود.
صندلی بازجویی: صندلی که هر بار نشستن روی آن نیم کیلو از وزن را کم می کند.
صندلی مدیرکل: صندلی که دست را برای زدن قوی و پا را برای رفتن ضعیف می کند.
صندلی وزیر: صندلی که سالها برای رسیدن به آن زحمت کشیده و در عرض نیم ساعت آن را از دست می دهید.
صندلی مجلس: محل مناسبی برای استراحت به مدت چهار سال، حمایت از دولت به مدت سه سال، تلاش برای خرید خانه به مدت دو سال، و سخنرانی علیه دولت در سال آخر.
صندلی کلاس دانشگاه: محلی که تا یک لحظه قبل از حمله لباس شخصی ها و عوامل دولت روی آن نشسته بودید.
صندلی سالن مجمع عمومی سازمان ملل: محلی که تا قبل از سخنرانی احمدی نژاد نماینده یک کشور روی آن نشسته بود.
صندلی دادگاه: محلی که هر سیاستمدار بارها افرادی را روی آن می نشاند و سرانجام خودش هم روی آن می نشیند.
صندلی سازمان ملل در هفت دوره از نگاه احمدی نژاد
دوره اول: " وقتی من سخنرانی می کردم، هاله نوری دور من بود و همه به من نگاه می کردند و حتی چشم هم نمی زدند."
دوره دوم: " وقتی من سخنرانی می کردم، همه به من نگاه می کردند و به حرف های من گوش می دادند."
دوره سوم: " وقتی من سخنرانی می کردم، همه به همدیگه نگاه می کردند و زیر لب چیزهایی می گفتند."
دوره چهارم: " وقتی من سخنرانی می کردم، تعداد معدودی از سالن خارج شدند و بقیه می خواستند ببینند آیا من همان حرف های قبلی را می گویم یا نه."
دوره پنجم: " وقتی من سخنرانی می کردم، تعداد زیادی از دشمنان از سالن بیرون رفتند و همه دوستان که خجالت می کشیدند در سالن باقی ماندند."
دوره ششم: " وقتی من سخنرانی می کردم، فقط فلسطینی ها و هیات ایرانی مانده بودند."
دوره هفتم: " وقتی رئیس جمهور سخنرانی می کرد، همه در سالن بودند و من یادم افتاد که قبلا در آن سالن شش بار سخنرانی کردم."
بیماری های صندلی و سیاست
سندروم من( Man Syndrom )این بیماری که نشانه آن آغاز همه جملات با کلمه " من" است از دو ماه بعد از نشستن روی صندلی قدرت آغاز می شود و گاهی تا یک سال ادامه می یابد.
سندروم ما( Maa Syndrom )این بیماری که نشانه آن جمع فرض شدن خود است، از شش ماه پس از نشستن روی صندلی قدرت آغاز می شود و گاهی تا آخر عمر ادامه می یابد.
سندروم فالچر( Fallchair Syndrom )این بیماری که نشانه آن ترس دائمی از افتادن از روی صندلی است، از یک سال بعد از نشستن روی صندلی قدرت آغاز می شود و بیمار دائما احساس می کند پایش به زمین نمی رسد و در حال افتادن است.
سندروم چرمن( Chairman Syndom )این بیماری که از دوران مائوتسه دون ایجاد شده، و نشانه آن ترس از نشستن دیگران روی صندلی است، از پنج سال بعد از نشستن روی صندلی قدرت آغاز می شود و گاهی تا هنگام مرگ ادامه می یابد، در این حالت همه مراجعه کنندگان یا باید روی زمین بنشینند یا روی صندلی هایی در سطح پائین تر.
سندروم چسبندگی( Chasbandegi Syndrom )این بیماری که از افزایش چربی روی پوست و افزایش چربی روی چرم صندلی و چسبیدن این دو به هم ناشی می شود، ترس دائمی بیمار را در زمانی که روی صندلی قدرت نیست ایجاد می کند. واکنش های بیمار بصورت کودتا، تقلب انتخاباتی و دائمی شدن ریاست اش ظاهر شده و درمان آن با اعتراض یا انقلاب یا صندلی الکتریکی انجام می شود.
سندروم صندلیزم( Sandalism Syndrom ): این بیماری مخصوص سیاستمداران است و علامت آن توجه به تعداد صندلی موجود در سالن است، برای بیمار مهم نیست که کسی روی صندلی نشسته یا کسی که روی صندلی نشسته است، به حرف او گوش می دهد یا نه، مهم این است که در سالنی حرف بزند که در آن تعداد زیادی صندلی باشد.

شریف( Sharif ):
پاکدامن. با شرف. بزرگوار. بزرگ. نام یک نوع دانشگاه صنعتی. مجید شریف واقفی: نام یک دانشجوی مذهبی که قبل از انقلاب توسط تندروهای چپ کشته شد و نام دانشگاه شریف به نام او گذاشته شد. دانشگاهی در شهر تهران که در آن دانشجویان در رشته های فنی و مهندسی درس می خوانند. دانشگاه شریف: دانشگاهی که دانشگاه امام صادق نیست. دانشجوی دانشگاه شریف: دانشجویی که ضریب هوشی بالایی دارد و به همین دلیل طبیعتا با دولت مخالف است. افتتاح دانشگاه شریف: یک مراسم که در آن علیه دیکتاتور شعار می دهند و لباس سبز می پوشند. کاربرد در جمله: " لباس سبز پوشیدم و به دانشگاه شریف رفتم." کاربرد دوم در جمله: " دانشجویان دانشگاه شریف در اعتراض به حضور وزیر علوم در آن دانشگاه تظاهرات کردند." کاربرد سوم در جمله: " دانشگاه شریف دومین دانشگاهی است که از دیروز شلوغ شده است."
چرا دانشجویان شریف علیه دولت تظاهرات کردند؟ چون دانشجوی شریف هستند.
چرا دانشجویان دانشگاه ملی علیه دولت تظاهرات کردند؟ چون ملی هستند.
چرا دانشجویان دانشگاه آزاد علیه دولت تظاهرات کردند؟ چون آزاد هستند.
چرا دانشجویان علیه دولت تظاهرات کردند؟ چون دانشجو هستند.
چرا کسانی که شریف هستند و دانشجو نیستند علیه دولت تظاهرات کردند؟ چون شریف هستند.
چرا کسانی که دانشجو نیستند علیه دولت تظاهرات کردند؟ چون ایرانی هستند.
چرا روشنفکران نیویورک علیه احمدی نژاد تظاهرات کردند؟ چون روشنفکر هستند.
چرا آخوندهای قم که روشنفکر نیستند، علیه احمدی نژاد تظاهرات کردند؟ چون آدم هستند.
چرا اصولا آدمها علیه احمدی نژاد تظاهرات می کنند؟ چون احمدی نژاد است.
چرا دانشجویان شریف با دولت مخالفند؟ چون ضریب هوشی آنها بالاست.
چرا کسانی که ضریب هوشی شان پائین است با دولت مخالفند؟ چون گرسنه شان می شود.
شعارهای دانشگاه شریف
" مرگ بر دیکتاتور"، " الله اکبر"، " کروبی بت شکن"، " کروبی زنده باد، موسوی پاینده باد."، " دروغگوی عمروعاص، شصت و سه درصد اینجاست."، " پررو برو گم شو."، " نصرمن الله و فتح قریب، مرگ بر این دولت مردم فریب"، " توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد"، تجاوز خیانت، دولت بی کفایت"، " تا احمدی نژاده هر روز همین بساطه"
اصطلاحات و معانی
شریف جای دانشجوی متقلب نیست: ای وزیر علوم برو گم شو!
دیروز آدمهای شریفی دیدم: دیروز رفتم تظاهرات در دانشگاه
هنوز نرفتی واحد بگیری؟ هنوز نرفتی تظاهرات
کامران دانشجو رد شد: دانشگاه شدیدا شلوغ است.
یک دفعه بوی بدی در محوطه شریف آمد: احمدی نژاد تصمیم گرفته از شریف بازدید کند.
تعدادی دانشجو علیه احمدی نژاد شعار نمی دادند: آنها داشتند یاردبستانی من را می خواندند.
دولت تشکیل جلسه داد: قرار است به خوابگاه دانشگاه حمله کنند.
فرق شریف با شریفی نیا چیست؟ شریفی نیا قبلا بچه شریفی بود.

رجل سیاسی ( Rajol e Siasi )
: مرد سیاست. این مرد ممکن است نامرد یا زن باشد. رجل سیاسی زن: اعظم طالقانی. رجل سیاسی نامرد: حداد عادل. سیاستمدار. کسی که زندگی اش برمدار سیاست و قدرت می گردد. نوعی از انسان که می تواند بدون هیچ دلیلی انسانهای دیگر را نابود کند یا به آنها دروغ بگوید. یکی از انواع خطرناک موجودات زنده. نوع شریف و زنده این موجود بسیار کمیاب بوده و معمولا بعد از مدت کوتاهی یا کشته می شود یا فرار می کند. نمونه رجل سیاسی خارجی: " جرج بوش، کوندالیزارایس، چرچیل، الدومورو، هلموت کهل، زکی یمانی، جواد لاریجانی." نمونه رجل سیاسی داخلی: " شهید مصدق، شهید فاطمی، شهید مدرس، شهید امیرعباس هویدا، شهید کروبی." کاربرد در جمله: " اعظم طالقانی گفت زنان هم می توانند مصداق رجل سیاسی باشند." کاربرد دوم در جمله: " انصاری در پاسخ به جواد لاریجانی گفت، ایشان دچار شبهه رجل سیاسی بودن شده است."
شرایط لازم برای یک رجل سیاسی
قدرت درک مسائل سیاسی کشور را داشته باشد.( مثال: در این مورد مثال مشخصی پیدا نشد)
در سیاست ایران استخوان خورد کرده باشد.( مثال: رمضان زاده و استخوان قفسه سینه اش)
جزو شخصیت های برجسته سیاسی کشور باشد.( مثال: سردار فیروزآبادی)
در صورت لزوم بتواند دروغ های خیلی بزرگ بگوید.( مثال: جواد لاریجانی)
در خودش آمادگی انجام هر کاری را برای مملکت ببیند.( مثال: دکتر الفنون)
اگر در اثر کارش کشور نابود شد، خیلی ناراحت نشود.( مثال: آقای نامبروان)
با هر کسی و به هر شکلی در هر زمانی و به هر نامی بتواند کار کند.( مثال: کلهر)
کتک خورش ملس باشد و چند بار گاز گرفته شده باشد.( مثال: عیسی سحرخیز)
انواع رجل سیاسی و مدت فعالیت در ایران
رجل سیاسی چاپلوس: چهل سال زندگی موفق، ده سال زندگی خوشنام، زیارتگاهی پس از یک مرگ با خوشنامی.
رجل سیاسی متوسط: پنج سال دمکرات، ده سال تحقیر شده، ده سال فاشیست، تبعید و مرگ در خارج از ایران.
رجل سیاسی قهرمان: دو سال مبارزه، پنج سال زندان یا تبعید، سه سال حکومت شبه دموکراتیک، مردم در هر حال او را تبدیل به فاشیست می کنند، ده سال حکومت با زور، مرگ در تنهایی.
رجل سیاسی میانه رو: پنج سال مبارزه مسالمت آمیز، پنج سال دولت کارآمد، ده سال بدنامی به دلیل دزدی. گوشه نشینی تا ابد.
رجل سیاسی تندرو: یک روز مبارزه قهرآمیز، هشت سال حکومت شبه نظامی، بیست سال کار حزبی ناموفق، یک تشییع جنازه باشکوه که همه در آن خوشحالند، ولی ظاهرا گریه می کنند.
رجل سیاسی متفکر: این اصطلاح باید در آینده تعریف شود.
جملات قصار یک رجل سیاسی( جواد لاریجانی) ده سال قبل
" امروز بقال و قصاب هم در مورد جامعه مدنی حرف می زنند و این بسیار خوب است."( مصاحبه در سال 1377)، "جامعه مدنی بنایی است که باید روی عقلانیت ساخته شود."( مصاحبه در سال 1377)، " سفیر ما باید کسی باشد که بلد باشد پنج کلمه راجع به دین صحبت کند، دو تا آیه از بر باشد، شش تا شعر بخواند، تاریخ ایران را بداند، باید دو سه تا زبان بداند، تازه یکی دو تا هم باید قایم کند، که کسی نفهمد می داند."( مصاحبه در سال 1377)، " ما در دیپلماسی در حد نامه رسان هستیم."( مصاحبه در سال 1377)، " از دیدگاه اسلامی رابطه مسالمت آمیز اصل است"( مصاحبه در سال 1377)، " سیاستمداران ما باید به این باور برسند که ما در یک جامعه بین المللی زندگی می کنیم و مهم است که چهره خوبی داشته باشیم."( مصاحبه در سال 1377) " در مصاحبه آقای خاتمی با سی ان ان مردم دنیا دیدند که یک عالم دینی چقدر راحت می تواند با جهان صحبت کند و تاثیر بسیار خوبی بر جهان داشت."( مصاحبه در سال 1377)
جملات قصار همان رجل سیاسی( ده سال بعد)
"موسوی یکی از خطاهای بزرگ بعد از انقلاب را مرتکب شد و جناح اصلاح طلب را به سمت تعارض با نظام حرکت داد". "گروهی در جریان انتخابات علیه نظام و به بهانه تخلف در انتخابات قیام كردند و مقابل نظام ایستادند". "پیش از آن که ما به رصد نجومی نیاز داشته باشیم، به رصد سیاسی نیاز داریم تا در کهکشان سیاست مسایل را دقیقتر ببینیم و با مشی درست حرکت کنیم."

خط امام (Khat e Emam):
نوعی خط که هر روز با حروف جدیدی نوشته می شود. مجموعه ای از گفته ها و نظرات امام که هر سال به مقدار مورد نیاز از آن استفاده شده و بقیه آن دور ریخته می شود. نوعی خط قدیمی که هر کسی هر طور بخواهد آن را می خواند. مجموعه دیدگاههای آیت الله خمینی که هنوز باعث دردسر نشده است. نوعی خط هیروگلیف که فقط سردبیر کیهان بلدند آن را بخواند. برخی آثار بجا مانده از تاریخ که در عظمت آن شکی نداریم، اما معلوم نیست چی بود. کاربرد در جمله: "حسین شریعتمداری گفت، موسسه تنظیم و نشر آثار امام از خط امام فاصله گرفته است." کاربرد دوم در جمله: " خانواده امام از فرزند شهید بهشتی که از زندان آزاد شده است، یواشکی دیدار کرد."
واژه های مرتبط
دانشجوی خط امام: " عنصر خودفروخته دشمن."، نخست وزیر خط امام: " فرمانده اغتشاشگران."، مسوول دفتر امام: " عنصر نفوذی دشمن"، پسر امام: " عنصر منحرف و نامعلوم الحال"، نوه امام: " بچه قرتی بی صلاحیت"، حرم امام: " محدوده ممنوعه"، عروس امام: " عامل انحراف انقلاب در چهار دهه گذشته"، وصیت نامه امام: " نوندونی"، مصاحبه های امام: " بایگانی راکد"، شماره حساب امام: " یادگار مورد قبول بنیانگذار جمهوری اسلامی"، کیهان: " خط کش امام"، موسسه تنظیم و نشر آثار امام: " مرکز اشاعه انحراف."، جماران: " آدرس اشتباه است، به جمکران بروید."، عکس امام: " اشکالی ندارد، چون صدا ندارد."، " هزار تومانی: " یادگار مورد استفاده امام."، " بزرگراه یادگار امام: " یک بزرگراه در تهران که در آن هر کسی با هر سرعتی به هر جایی دوست دارد می رود."
خط امام در طول تاریخ
1357: " من توی دهن این دولت می زنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم."
1370: " من توی دهن این دولت نمی زنم، من دولت تعیین می کنم." 1380: " من توی دهن این ملت می زنم، من به پشتیبانی این قاضی دولت عوض می کنم." 1388: " من توی دهن این ملت می زنم، من به پشتیبانی این دولت ملت تعیین می کنم."
کرونولوژی یادگار امام
1368: حسن خمینی، موسوی، هاشمی رفسنجانی، کوچه امام خمینی، دیوان اشعار امام
1378: حسن خمینی، هاشمی رفسنجانی، ولایت فقیه، خیابان امام خمینی، وصیت نامه امام 1382: حسن خمینی، رفسنجانی، آیت الله خامنه ای، بزرگراه امام خمینی، هزار تومانی 1388: حسن، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، شاهراه امام خمینی، صندلی امام خمینی