داستان هاي كوتاه طنز discussion

25 views
دستنوشته های شما > ایزد بانوی روشنایی

Comments Showing 1-12 of 12 (12 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 178 comments Mod
شب بود. چراغ اتاقمو خاموش کردم. پرده هارو هم محکم کشیدم مبادا نور از روزنه ای سرک بکشه. روی تختم نشستم . مثل همیشه. ناگهان ایزد بانوی روشنایی رو به رویم در هاله ای از نور_ این هاله با اون هاله فرق می کنه _شروع به رخنمایی کرد.اورا نگریستم زیبا بود.با او سخن گفتم ولی زمانی که خاموش می شدم او هم خاموش می شد.نمی فهمیدم چه می گوید. در تاریکی و زیر چشمی او را می پاییدم و او هم.
مادرم در را گشود و چراغ را روشن کرد و گفت : نازنین باز در تاریکی نشستی روبه روی این آینه و نور موبایلت را انداختی تو صورتت و با خودت حرف می زنی؟ نکن دختر . می گن دختره خله . کسی نمی یاد بگیرتتا.



message 2: by hasti (last edited Oct 02, 2009 11:05AM) (new)

hasti | 42 comments معرکه بود
نازنین جان شما هم خدای نکرده ، رفتید قاطی هاله دارها؟



message 3: by Ramin_lion (new)

Ramin_lion | 89 comments Mod
درود بانو
نگاهی جالب از خود شیفتگی ( نارسیسیم ) به قلم کشیده اید
خسته نباشید

راستی زمانیکه داشتم نوشته شما را میخواندم نوشته زیر به ذهنم خطور کرد بی هیچ منظوری و تنها برای طنز مینویسم

آخ که مدتهاست از هرچی هاله حالم بهم میخوره سراغ هر چی هاله میری یا بی حاله یا دنبال یه تیکه باحاله! این ورپریده دختر همسایه روبرویی رو میگم هاله خانوم !!؟ بعد از مدتها چشمک زدن و نخ دادن و کادو دادن ؛ آخرش رفت با یه بچه پولدار ازدواج کرد و بهم گفت این هاله دیگه نوری به تو نمیده بر دنبال یه هاله دیگه و حالم رو گرفت.....؛


message 4: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 178 comments Mod
Ramin_lion wrote: "درود بانو
نگاهی جالب از خود شیفتگی ( نارسیسیم ) به قلم کشیده اید
خسته نباشید

راستی زمانیکه داشتم نوشته شما را میخواندم نوشته زیر به ذهنم خطور کرد بی هیچ منظوری و تنها برای طنز مینویسم


آخ که مد..."



ممنون بابت نوشته کوتاهی که نوشته بودید.
در خور توجه بود.
و ممنون که خوندینش.





message 5: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 178 comments Mod
hasti wrote: "معرکه بود
نازنین جان شما هم رفتی قاطی هاله دارها؟
"


هستی عزیزم خوشحالم که خوشت اومده دختر خوب


message 6: by Mojtaba (new)

Mojtaba Khosravi (mojtabakh) | 21 comments خلاقانه، زیبا و موجز بود
برام خیلی جالب بود که در نوشته ای اینچنین کوتاه تونستید چنین موقعیت جالبی رو خلق و توصیف کنید
ممنونم که ما رو در لذت بردن از خلاقیتتون شریک کردید


message 7: by Mojtaba (new)

Mojtaba Khosravi (mojtabakh) | 21 comments خلاقانه، زیبا و موجز بود
برام خیلی جالب بود که در نوشته ای اینچنین کوتاه تونستید چنین موقعیت جالبی رو خلق و توصیف کنید
ممنونم که ما رو در لذت بردن از خلاقیتتون شریک کردید


message 8: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 178 comments Mod
Mojtaba wrote: "خلاقانه، زیبا و موجز بود
برام خیلی جالب بود که در نوشته ای اینچنین کوتاه تونستید چنین موقعیت جالبی رو خلق و توصیف کنید
ممنونم که ما رو در لذت بردن از خلاقیتتون شریک کردید"


خوشحالم که تونستم پیام و منتقل کنم
و خوشحالم که خوشتون اومده
ممنون که خوندینش


message 9: by Aria (new)

Aria (ariajasor) | 55 comments این چیه که نوشتید ؟ واقعا که

من چرا دیر خوندمش

پ.ن : لطفا "که" را به "من" بچسبانید

ممنون جالب بود


message 10: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 178 comments Mod
Aria wrote: "این چیه که نوشتید ؟ واقعا که

من چرا دیر خوندمش

پ.ن : لطفا "که" را به "من" بچسبانید

ممنون جالب بود "


یعنی خوبه یا بد؟
تو دیر میای به من چه

:))

می خوای از این ببعد بعد نوشته هام صدات کنم
:))




message 11: by Aria (new)

Aria (ariajasor) | 55 comments نه آخه دیدم همه تقدیر و تشکر کردن ، گفتم من یه نظر دیگه ایی بدم ، که معلوم نباشه چیه :D

خوب معلومه دیگه وقتی ابراز تاسف کردم که دیر خوندمش


طیبه تیموری و من هيچكس را بجز خودم دوست ندارم
...
خوب بيد؟


back to top