Nodet discussion
فعالیتهای مـتـفـرقه
>
مشاعره

وز دام تو چون آهوى وحشى نرميديم
تشريف غمت بر دل و با درد فراقت
جفتيم، ولى جامه طاقت ندريديم

*می بینم ک همه تو کار می و مستین !!!!! *

من مست و تو ديوانه، ما را كه برد خانه
صد بار تو را گفتم كم خور دو سه پيمانه

ما ذره ى آفتاب عشقيم
اى عشق بر آى تا برآييم

ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻣﻠﺖ ﺑﺒﺮﺩ
#می طوری :دی"
می طوری رو خوب اومدی =))
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
دل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
خُب خودم شروع می کنم:
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم