انجمن شعر discussion

55 views
پرسش و پاسخ > علی عبدالرضایی: شاعر یا ....؟

Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 379 comments پیرو مقاله ای که در مورد شعر پساهفتاد توسّط ِ دوست خوبم آزاده نگاشته شد، بر آن شدم تا نظرات خود را هم در مورد این شخص و این دست شعر بیان دارم. اما ذکر ِ این نکته ضروریست که این مقاله تنها منعکس کننده ی نظرات ِ شخصی ِ من است و بیشتر برای استفاده از نظرات ِ دیگر دوستان به قلم آمده است.

اولین نکته ای که در مورد اشعار علی عبدالرضایی نظر مرا جلب نمود، هجویات و استفاده از کلمات ِ خاصی بود که شاید قبل از آن در اشعار ِ عبید ِ زاکانی و ایرج میرزا شاهد آن بوده ایم. پس ابتدا به این موضوع می پردازم. جایگاه عبید ِ زاکانی در طنز و هجو ادبیات ِ زبان ِ ما مشخّص است و نیازی به توضیح ندارد، ولی ایرج میرزا شخصاً بر این عقیده بود که چون مردم کوچه و بازار از این لغات در محاورات روزمره شان استفاده می کنند در شعر هم می توان از آنها استفاده نمود. البته من در پی ِ آن نیستم که نقدی بر این نظر بگذارم، ولی نکته اینجاست که این نزدیکی ِ زبان شعر به زبان محاوره تا چه حد جالب و تا چه حد زننده است؛ و آیا اصلاً خواننده را به مقصود می رساند یا نه. به عنوان ِ مثال اگر به اشعار ِ همین ایرج میرزا نگاهی بیندازیم، می بینیم که اگر لحن و واژگان شعر ِ او کوچه و بازاری است، خود ِ موضوع ِ شعرش نیز زیاد از این حال و هوا فاصله نداشت. در هر حال، به نظر ِ من وقتی شخصی برای مردم و وطن شعر می گوید ( یا لااقل سعی می کند اشعارش را این گونه نشان دهد ) بهتر است کمی هم احترام خوانندگانش را بیشتر نگه دارد.

دومین انتقاد من هم که به همین موضوع بر می گردد. در حقیقت هدف ِ اصلی ِ سرودن این اشعار بین یک سری حرف های دهان پر کن و تکراری گم شده و فکر می کنم اصلاً این اشعار هیچ حرفی برای گفتن ندارند. اگر هم به قول نگارنده ی اصلی ِ آن مقاله ای که در مورد شعر ِ پساهفتاد نوشته شده بود جریان ِ شعر در حال ِ تغییر و تحوّل بود، به جای ترانه ی « یار ِ دبستانی ِ من » در شلوغی ها اشعار ِ علی عبدالرضایی و هم قطارانش خوانده می شد، یا حدِّاقل دست به دست می گشت.

نکته ی سوم که از همه مهم تر است این است که اشعار ایشان اصلاً محتوا ندارد. چه اشعار ِ جنبشی و انقلابی شان، چه اشعار دیگرشان، از نظر محتوایی و آنچه می خواهد بیان کند بسیار ضعیف و تکراریست؛ حتّی اشعاری مثل « ولنتاین » و « آلبوم ».

در مجموع فکر می کنم آنچه که به عنوان ادبیات پساهفتاد نامیده شده است، نه تنها پایانی بر ادبیّات پارسی نیست، بلکه لکّه ی ننگیست که باید به حالش تأسف بخوریم که چرا از شاملو ها و اخوان ثالث ها و حتّی کدکنی ها و دیگر کسانی که برای شعر کشورمان زحمت کشیده اند، فاصله گرفته ایم.

منتظر نظرات تند و تیزتان هستم.

با سپاس،
مهیار محمدی

:)


message 2: by Azade, Hazemizade (last edited Nov 09, 2009 05:32AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
براي اينكه عشق را ساده كني
نبايد سخت بگيري
دوباره بايد تختي آماده كني
و گرنه پاييز كه ولنگار مي رسد
حتي درخت لخت مي شود
آغوش
خودش را بغل ميكند
و سرما چنان سخت مي شود
كه دنيا پيراهن دست دوزي شبيه روزي كه مادرم سرزده آمد به تن كند


-----

اينكه شما شعري رو مفهوم دار نمي بيني من درباره اش بحث نميكنم ولي ترجيح ميدهم دوستان كاملا دربارهء اين شاعر اطلاعات جمع كنند و بعد نظراتشون رو بگويند.

من هم اينكار رو خواهم كرد. ممنون



message 3: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 379 comments البته این شعری که شما قرار دادی، شعر قشنگیست، ولی ای کاش که متن کامل شعر را قرار می دادی تا قضاوت آسان تر شود.

امیدوارم که بقیه ی دوستان هم مانند ِ شما پیگیر ِ این مقوله و مقاله باشند.

از شما سپاسگزارم آزاده ی عزیز


message 4: by Yasmina (new)

Yasmina | 56 comments این کافه زیباست درست!
کافی ِ خوبی دارد قبول!
آسمان ِ بالای سرش هم آبی ست خب!
کور که نیستم عزیزم!
می بینم چه صندلی های خوشگلی دورِعجب میزی نشسته اند


کتمان نمی کنم موسیقی ِ لبِ دریایی دارد
که بعد ِ این کافی لب های کافی ترین چقدر خوردن دارد
آب تنی در هوای این نابلدی را هم خوب بلدم
بلدم طوری نگاه کنم که ازلای نمی دانم...
می دانم!
وسطِ چشمهای تو راحت نشسته ام
و در هر طرف که دست می برم
تکه ای از تو را می خورم که خوردنی تری
خر که نیستم!
می فهمم!
تو حق داری
Ok!
اما اگر همه ی اینها
و اینها
زیرِ آسمان ِ سیاه ِ تهران بود
چقدر می چسبید!

از کتاب « لااله الا لاو »


...بنظرم از کارهای جدیدشه نمی خواهم قضاوت کنم...ولی اسا سا معلوم نیست شعر هست یا نیست ..! شاید هم جالب باشه


back to top