داستان هاي كوتاه طنز discussion
از دیگران
>
تهران
date
newest »
newest »
میشود در شهر تهران هرکجایش زمزمه یا که در تبـریـــزواهــوازودهـــات دیلمـــه
نزد این زنـــدانیان باآن رئیس محــکمـه
بیـــن مــاناوسـمیــرا یـا زری و فاطـمــه
علتی دارد ترافیک وشلوغی ها همه
واگــن مترو برای پایتـــخت مــا کــمـه
کـــارمـندی پنج صبح از خـواب شیـرینش پریــد
معده اش خـــالی ولی تــا به ســر متـرو دویــد
چون به مترو با هزاران مشکل وسختی رسید
جـــا بــرای ســوزن و کنــجد پـراندن هــم ندید
داد زد اودر میان سر صداوهمهمه
واگن مترو برای پایتخت مــا کمــه
تــازه دامــادی بـرای بــردن زیبــــا عـــروس
پول ماشینش نبــودوچهره اش زردوعبـوس
نه مثــال مایه داران توی ماکسیما و لــوس
به عروسش گفت در مترو میان سازو کوس
توی مترو له شدن روزی دو دفعه کارمه
واگــن متــرو بــرای پایتخــت مــا کمـــه
کرم خـــاکی یکی ازهمســایگــان متروا س
روزی آمـــد درکنـــار پنـجـــره تنـــها نشســــت
پیش چشمش از شلوغی و نبود جا شکست
از گــــروهی سر،وازدیــگر گــــروهی پــاودست
به درون لانه رفت وناله کرد یک عالمه
واگــن متــرو بــرای پایتخــت مــا کمـــه
گفت اگر یک مـــردک دیوانه حـــال و تیــره بخت
شهر اگر دودین نباشد آسمانش سفت وسخت
پس چه بهتــر نــام آن اصلا نبـــاشـد پـــایتخـــت
چون نبست از پیشتـــان آن مردک دیـوانه رخت
تا نگوید مصرع بعدی نثارش کن قمه
واگــن متـرو بـرای پــایتــخــت مــا کمه
دیـــر شد هرگه به منــزل از اداره آمدم
گر دویدم یا که با ماشین سواره آمدم
روز دیگر دیــر بـا متــرو دوبـــاره آمـــدم
هی زنم غر زد ومن دنبـال چاره آمـدم
دیدم این موضوع خوبی از برای شعرمه
واگــن متــرو بــرای پــایتخــت مـــا کمه
amoosiroos
خیلی جالب بود
من از این قسمتش بیشتر حال کردم:
همه در خیابانها و پارکها با صدای بلند با هم حرف میزنند، جز سخنرانان که حق حرف زدن ندارند.
تهران تنها شهری است در دنیا که همه صحنههای فیلمهای بزن بزن را در خیابان های شهر میتوانید ببینید، اما تماشای این فیلمها در سینما ممنوع است
ممنون دوست عزیز:D
مردم وقتی سوار تاکسی میشوند طرفدار براندازی هستند، وقتی به مهمانی میروند اصلاح طلب میشوند و وقتی راه پیمایی میکنند محافظه کارند و وقتی سوار موتورسیکلت میشوند راست افراطی میشوند.
من از این تیکه اش خیلی خیلی خوشم اومد
ولی کلا نوشته جالبی بود
بازم ممنون
من از این تیکه اش خیلی خیلی خوشم اومد
ولی کلا نوشته جالبی بود
بازم ممنون









------------------------------------------------------
تهران تنها شهری است که در آن میتوانید وسط خیابانهای آن نماز بخوانید، وسط پارک شام بخورید، در رستوران به دیدن مانکن های لباس های مدل جدید بروید، در تاکسی نظرات سیاسی تان را بگویید، در کوه برقصید، اما برای ملاقات با نامزدتان باید به یک خانه خلوت بروید.
تهران تنها شهری است که در آن دو نفر روی دوچرخه مینشینند، چهار نفر روی موتورسیکلت مینشینند، شش نفر توی ماشین مینشینند، ۲۵ نفر توی مینی بوس مینشینند و ۶۰ نفر سوار اتوبوس میشوند .
تهران تنها شهری است در دنیا که پیاده ها حتما از وسط خیابان رد میشوند، اتومبیل ها حتما روی خط عابر پیاده توقف میکنند و موتورسیکلتها حتما از پیاده رو عبور میکنند..
تهران تنها شهر دنیاست که در آن همیشه همه چراغ ها قرمز است، اما هر کس دوست داشت از آن عبور میکند.
در تهران از همه جای ماشین ها صدا در میآید، جز از ضبط صوت آن.
در تهران هیچ جای زنها معلوم نیست، با این وجود مردها به همه جاهایی که دیده نمیشود نگاه میکنند.
همه در خیابانها و پارکها با صدای بلند با هم حرف میزنند، جز سخنرانان که حق حرف زدن ندارند.
تهران تنها شهری است در دنیا که همه صحنههای فیلمهای بزن بزن را در خیابان های شهر میتوانید ببینید، اما تماشای این فیلمها در سینما ممنوع است.
مردم وقتی سوار تاکسی میشوند طرفدار براندازی هستند، وقتی به مهمانی میروند اصلاح طلب میشوند و وقتی راه پیمایی میکنند محافظه کارند و وقتی سوار موتورسیکلت میشوند راست افراطی میشوند.
رانندگی در تهران مثل سیاست ایران است، هرکسی هر کاری دلش بخواهد میکند، اما همه چیز به کندی پیش میرود.
ماشین ها در کوچههای تنگ با سرعت ۷۰ کیلومتر حرکت میکنند، در خیابانها با سرعت ۲۰ کیلومتر حرکت میکنند و در بزرگراهها پارک میکنند تا راه باز شود. در شمال شهر تهران مردم در سال ۲۰۰9 میلادی زندگی میکنند و در جنوب شهر در سال ۷۰ هجری قمری