Dandelion - قاصدک discussion
عاشقانه دیگران
>
چرك نويس_بهمن فرزانه
date
newest »


کلید را همان دم در
زیر گلدان همیشگی مان گذاشته ام
رؤیایت اگر آمد
پشت در نمی ماند
ممنون از انتخابت ايمان عزيز
پيشنهاد مي كنم كل كتابو بخونيد
كتاب خاطر انگيزيه
كتاب خاطر انگيزيه
سرش را پايين انداخته بود و دور مي شد ومن او را نگاه مي كردم كه چگونه پيش مي رفت.وقتي از نظرم نا پديد شد، سيگاري آتش زدم و در تاريكي نگاهم را پايين انداختم و به ياد ترانه اي افتادم كه او خيلي دوست داشت
بهار بود و تو بودي و عشق بود و اميد
بهار رفت و تو رفتي و هر چه بود گذشت
با اين تفاوت كه حالا اوايل پاييز بود،و من همان طور سرجايم نشسته بودم و خاك هاي سياه زير پايم را نگاه مي كردم و نمي دانستم كه آن شب، آخرين باري است كه او را مي بينم