Dandelion - قاصدک discussion

28 views
شماوداستانتان > واما عشق (داستان مصور)ا

Comments Showing 1-14 of 14 (14 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Farhad Taheri (new)

Farhad Taheri (FarhadTaheri) دختری را که در تصویر می بینید ، کتی کرکپاتریک نام دارد
کتی 21 ساله به همراه نامزد 23 ساله خود نیک برای جشن عروسی شان آماده می شوند.
کتی مبتلا به سرطان است و بیماری وی در بدترین وضعیت خود قرار دارد
وی مجبور است هر روز ساعاتی زیر نظر پزشک و دستگاه های مخصوص قرار بگیرد.
در این عکس ، نیک منتظر است تا کتی یکی دیگر از شیمی درمانی هایش به پایان برساند:

[image error]

این عکس تنها چند دقیقه قبل از مراسم عروسی این دو جوان ، در روز 11 ژانویه 2005 گرفته شده است

[image error]

کتی علیرغم تمام درد و رنج ناشی از بیماری سرطان ، ضعف بدنی ، شوک های ناشی از تزریق پی در پی مورفین
قصد دارد مراسم عروسی خود را بدون هیچ عیب و نقصی برپا کند
وی به خاطر بیماری اش همیشه در حال کاهش وزن است
به همین خاطر مجبور شد هر چه به روز عروسی اش نزدیک تر می شود
لباس عروسی اش را کوچک تر و کوچک تر کند.
وی مجبور بود در طول مراسم عروسی اش کپسول تنفسی اش را به دنبال خود داشته باشد .
در این تصویر پدر و مادر نیک را می بینید.
آنها از اینکه می بینند پسرشان با عشق دوران دبیرستان خود ازدواج می کند بسیار خوشحال هستند

[image error]

کتی در ویلچیر خود نشسته و به ترانه ای که نیک و دوستانش می خوانند گوش می دهد.

[image error]

طی مراسم عروسی ، کتی مجبور می شد برای لحظاتی استراحت کند. او به خاطر ضعف و درد نمی توانست به مدت طولانی بایستد

[image error]

کتی تنها پنج روز بعد از مراسم عروسی اش فوت کرد.
دیدن زنی که علیرغم بیماری سرطان و آگاهی به عمر کوتاه مدت اش
ازدواج می کند و تمام مدت لبخند بر لب دارد ما را به این فکر می برد که خوشبختی دست یافتنی است
مهم نیست چقدر دوام می آورد

[image error]

باید از منفی بافی دست برداریم ؛ زندگی آنقدرها هم که فکر می کنیم پیچیده نیست.زندگی کوتاه است
قوانین را زیر پا بگذار
بسرعت ببخش
با صداقت عاشق شو و با حرارت ببوس
همیشه بخند
هیچ وقت لبخند را از لب هایت دریغ نکن
مهم نیست زندگی چقدر عجیب است
زندگی همیشه آنطور که ما فکر می کنیم پیش نمی رود
اما تا زمانی که هستیم ، باید بخندیم و سپاسگذار باشیم


message 2: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 131 comments نمی دونم چی بگم
دیگه اشک امونم نمیده
.
.
ولی چرا تو که لالایی بلدی
.
.
ای روزگار
.
.
خدایااااااااااااا


message 3: by Siyavash (new)

Siyavash (naji187) | 4 comments فرهاد جان من دست به قلمم زیاد خوب نیست ولی همیشه مطالب شما و خانم احمدی را خوندم و تنها دلیل آمدنم به اینجا فقط شما هستین
ممنون سیاوش



(setareh).ساینا ستاره (sainaahmadigmailcom) | 687 comments حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم


واقعا منقلب شدم
ممنونم فرهاد عزيز از انتخاب زيبات


message 5: by Farhad Taheri (new)

Farhad Taheri (FarhadTaheri)
خواهش میکنم سیاوش عزیز

ممنون از لطف بی منتهای تو ساینا جان


message 6: by Saeedeh (new)

Saeedeh mosavi | 268 comments فرهاد عزيز
اين مطلب چند وقت پيش برام ايميل شده بود
بعد از خوندن و ديدنش
اصلا از ذهنش بيرون نرفت
نمي دونم چرا
به آدم اميد ميده
و انگيزه
اما باز ته قلبم بسيار غمگينه براش


message 7: by Farhad Taheri (new)

Farhad Taheri (FarhadTaheri) سعیده عزیز گاهی تقدیر سرانجامی برای انسان رقم میزنه که...نمیدونم چی بگم. من از دیدن این داستان توی وبلاگ یکی از دوستام جدا منقلب شدم. قصد برانگیختن احساسات بچه ها رو نداشتم. خواستم جوابی بدم به بچه هایی که گاها میگن عشق همه چیز نیست. آیا عشق همه چیز این دو نفر نیست؟


(setareh).ساینا ستاره (sainaahmadigmailcom) | 687 comments حالمان بد نيست غم کم مي خوريم
کم که نه! هر روز کم کم مي خوريم

آب مي خواهم، سرابم مي دهند
عشق مي ورزم عذابم مي دهند

خود نميدانم کجا رفتم به خواب
از چه بيدارم نکردي آفتاب؟؟

خنجري بر قلب بيمارم زدند
بي گناهي بودم و دارم زدند

دشنه اي نامرد بر پشتم نشست
از غم نامردمي پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد
يک شبه بيداد آمد داد شد

عشق آخر تيشه زد بر ريشه ام
تيشه زد بر ريشه ي انديشه ام

عشق اگر اينست مرتد مي شوم
خوب اگر اينست من بد مي شوم

بس کن اي دل نابساماني بس است
کافرم ديگر مسلماني بس است

در ميان خلق سردرگم شدم
عاقبت آلوده مردم شدم

بعد ازاين بابي کسي خو مي کنم
هر چه در دل داشتم رو مي کنم

نيستم از مردم خجر بدست
بت پرستم بت پرستم بت پرست

بت پرستم،بت پرستي کار ماست
چشم مستي تحفه ي بازار ماست

درد مي بارد چو لب تر مي کنم
طالعم شوم است باور مي کنم

من که با دريا تلاطم کرده ام
راه دريا را چرا گم کرده ام؟؟؟

قفل غم بر درب سلولم مزن!
من خودم خوشباورم گولم مزن!

من نمي گويم که خاموشم مکن
من نمي گويم فراموشم مکن

من نمي گويم که با من يار باش
من نمي گويم مرا غم خوار باش

من نمي گويم،دگر گفتن بس است
گفتن اما هيچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شيرين! شاد باش
دست کم يک شب تو هم فرهاد باش

آه! در شهر شما ياري نبود
قصه هايم را خريداري نبود!!!

واي! رسم شهرتان بيداد بود
شهرتان از خون ما آباد بود

از درو ديوارتان خون مي چکد
خون من،فرهاد،مجنون مي چکد

خسته ام از قصه هاي شوم تان
خسته از همدردي مسموم تان

اينهمه خنجر دل کس خون نشد
اين همه ليلي،کسي مجنون نشد

آسمان خالي شد از فريادتان
بيستون در حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پيشه ام
بويي از فرهاد دارد تيشه ام

عشق از من دورو پايم لنگ بود
قيمتش بسيار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پايم خسته بود
تيشه گر افتاد دستم بسته بود

هيچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!
فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!

هيچ کس از حال ما پرسيد؟ نه!
هيچ کس اندوه مارا ديد؟ نه!

هيچ کس اشکي براي ما نريخت
هر که با ما بود از ما مي گريخت

چند روزي هست حالم ديدنيست
حال من از اين و آن پرسيدنيست

گاه بر روي زمين زل مي زنم
گاه بر حافظ تفاءل مي زنم

حافظ ديوانه فالم را گرفت
يک غزل آمد که حالم را گرفت:

ما زياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم


message 9: by Farhad Taheri (new)

Farhad Taheri (FarhadTaheri) بسیار زیبا بود ساینا خانم عزیز
بسیار عالی
ممنون


message 10: by faranak (new)

faranak | 36 comments saina ahmadi wrote: "حالمان بد نيست غم کم مي خوريم
کم که نه! هر روز کم کم مي خوريم

آب مي خواهم، سرابم مي دهند
عشق مي ورزم عذابم مي دهند

خود نميدانم کجا رفتم به خواب
از چه بيدارم نکردي آفتاب؟؟

خنجري بر قلب..."


فوق العاده زيبا بود ساينا جان
ممنونم


message 11: by Saeedeh (new)

Saeedeh mosavi | 268 comments درسته فرهاد
در مورد اين دونفر
واقعا عشق همه چيزه
همه چيز
:)


message 12: by Siavash (new)

Siavash (siavashb) به نظر من کار اصلی و شجاعانه رو پسره انجام داده...


(setareh).ساینا ستاره (sainaahmadigmailcom) | 687 comments خوش اومدي سياوش عزيز
...


message 14: by Farhad Taheri (new)

Farhad Taheri (FarhadTaheri) بسیار خوش اومدی دوست همیشه عصبانی من


back to top