(منشی زاده ) : یکی از مواردی که برای به وجود آمدن شعر مهم است ، این است که زبان بی در و دروازه باشد. چون زبان های بزرگ دنیا ، زبان های متدیک و لوژیک دنیا مانند عربی ، آلمانی ، یونانی ، بسیار زبان های دشواری هستند ولی زبان "فارسی" و "اردو" اینچنین نیست. یک ایرانی به یک آلمانی گفته بود که ر دایران آقایی هست که اسمش "شعبان بی مخ" است.آلمانی گفته بود که چنین چیزی امکان ندارد که انسانی مغز نداشته باشد ،انسان می تواند ریش نداشته باشد ، سبیل نداشته باشد ، اما اگر مغز نداشته باشد یعنی که مرده است ! ایرانی به او می گوید منظور ما از مغز یعنی عقل ؛ و آلمانی با تعجب می گوید : "چه زبان خوبی دارید!"
در آلمانی یا عربی یا یونانی ، زبان مقید است . یعنی نحو زبان طوری نیست که شما هر کاری دلتان خواست بکنید.جای ادات جمله ، فاعل و مفعول و قید و .. مشخص است ولی در فارسی این جواز هست که از هر جا بخواهید ، جمله را هر طور که بخواهید آغاز کنید.
- با این حساب زبان فارسی درست به همین دلیل ویژگی تاویل پذیری به متن می دهد ؟
بله ، البته این مقوله خیلی هم بی در ودروازه نیست . برای اینکه مثلا بحث استرس در زبان بحث دقیقی است ؛ توجه کنید به این بیت : "اگر ناخدا جامه بر تن درد - خدا کشتی آنجا که خواهد برد " ، این بیت را می شود این گونه هم گفت :"بردکشتی آنجا که خواهد خدا - اگر جامه بر تن درد ناخدا " ، پس این جمله را به دو طریق می شود نوشت - حداقل - ولی در عربی این استعداد را نداریم.برای نمنونه اگر این بیت حافظ را :"الا یا ایها الساقی ادر کاساً وناولها - که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها " ، شما برای یک عرب بخوانید،اصلاًمتوجه نمی شود؛زیرااصل این شعر اینگونه است :"مضی فی غفلت عمری کذلک یذهب باقی - ادرکاساًوناولها الا یا ایها الساقی".
برای نمونه در آلمان اگر غلط حرف بزنید ، شنونده خیلی زود عکس العمل نشان می دهد و حتماً می گوید که این جور حرف نزن...
- ولی در ایران امروز انگار اگر غلط حرف بزنیم جالب تر است !
برای اینکه متوجه نمی شوند .در انگیسی هم تقریباً به همین شکل است.درلندن لهجه ای وجود دارد به نام "کاگنی"مثل لهجه خیابان ری ما آنها هم هر جور که دلشان بخواهد حرف می زنند.به همین علت است که فلسفه را باید یا بهتر است که به زبان المانی بخوانیم یا به زبان عربی.مثلاً فقه را نمی شود به زبان فارسی خواند.چون در زبان عربی کلمات چند معنایی نیست و چند کلمه هم معمولاً پیدا نمی کنید که یک معنی را بدهد.در زبان فارسی چندین کلمه برای یک معنا وگاه چندین معنا برای یک کلمه وجود دارد.در زبان فارسی،استعداد غلط صحبت کردن وجود دارد وما در طول تاریخ استعداد غلط صحبت کردن را پیدا کرده ایم.
...شعر های نیمایی دقیقاً آنهایی است که با زبان فارسی ناسازگاری دارد.چون نیما روی زبان فارسی صحبت داشت،بحث داشت،متوجه دشواری ها و مشکلات زبان فارسی بود.همه ی زبان ها مشکلاتی دارند -البته کم مشکل ترین زبان ، زبان عربی است - برای این که وارد بحث بشوم ، مقدمه ای راعرض می کنم ؛ مادر زبان فارسی می گوییم : دیوار موش دراد ، موش هم گوش دارد .پس دیوار گوش دارد و همه این را پذیرفته ایم.
یا می گوییم : من وجود دارم - من چشم دارم - من برادر دارم - من اسب دارم .درزبان عربی فقط جمله من اسب دارم درست است و جمله های دیگر غلط است.
زیرا چشم جزئی از وجود من است نه مال من.یا برادر در واقع مال من نیست.در فارسی صفت اشیاء یا جانداران دیگر را متعلق به مالک آن می دانیم ، مثلاً می گوییم "اسب سفید من " در حالی که در عربی گفته می شود :"اسبم سفید".زیرا سفیدی متعلق به اسب است.حالا برگردیم سر بحث قبلی؛ نیما یوشیج همین کار را می کند، منتها خیلی ها که متوجه نبودند، فکر می کردند وقتی نیما می گوید"اسبم سفید می رود " ، به معنی این است که اسبم سفید رنگ می دود. ...
در آلمانی یا عربی یا یونانی ، زبان مقید است . یعنی نحو زبان طوری نیست که شما هر کاری دلتان خواست بکنید.جای ادات جمله ، فاعل و مفعول و قید و .. مشخص است ولی در فارسی این جواز هست که از هر جا بخواهید ، جمله را هر طور که بخواهید آغاز کنید.
- با این حساب زبان فارسی درست به همین دلیل ویژگی تاویل پذیری به متن می دهد ؟
بله ، البته این مقوله خیلی هم بی در ودروازه نیست . برای اینکه مثلا بحث استرس در زبان بحث دقیقی است ؛ توجه کنید به این بیت : "اگر ناخدا جامه بر تن درد - خدا کشتی آنجا که خواهد برد " ، این بیت را می شود این گونه هم گفت :"بردکشتی آنجا که خواهد خدا - اگر جامه بر تن درد ناخدا " ، پس این جمله را به دو طریق می شود نوشت - حداقل - ولی در عربی این استعداد را نداریم.برای نمنونه اگر این بیت حافظ را :"الا یا ایها الساقی ادر کاساً وناولها - که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها " ، شما برای یک عرب بخوانید،اصلاًمتوجه نمی شود؛زیرااصل این شعر اینگونه است :"مضی فی غفلت عمری کذلک یذهب باقی - ادرکاساًوناولها الا یا ایها الساقی".
برای نمونه در آلمان اگر غلط حرف بزنید ، شنونده خیلی زود عکس العمل نشان می دهد و حتماً می گوید که این جور حرف نزن...
- ولی در ایران امروز انگار اگر غلط حرف بزنیم جالب تر است !
برای اینکه متوجه نمی شوند .در انگیسی هم تقریباً به همین شکل است.درلندن لهجه ای وجود دارد به نام "کاگنی"مثل لهجه خیابان ری ما آنها هم هر جور که دلشان بخواهد حرف می زنند.به همین علت است که فلسفه را باید یا بهتر است که به زبان المانی بخوانیم یا به زبان عربی.مثلاً فقه را نمی شود به زبان فارسی خواند.چون در زبان عربی کلمات چند معنایی نیست و چند کلمه هم معمولاً پیدا نمی کنید که یک معنی را بدهد.در زبان فارسی چندین کلمه برای یک معنا وگاه چندین معنا برای یک کلمه وجود دارد.در زبان فارسی،استعداد غلط صحبت کردن وجود دارد وما در طول تاریخ استعداد غلط صحبت کردن را پیدا کرده ایم.
...شعر های نیمایی دقیقاً آنهایی است که با زبان فارسی ناسازگاری دارد.چون نیما روی زبان فارسی صحبت داشت،بحث داشت،متوجه دشواری ها و مشکلات زبان فارسی بود.همه ی زبان ها مشکلاتی دارند -البته کم مشکل ترین زبان ، زبان عربی است - برای این که وارد بحث بشوم ، مقدمه ای راعرض می کنم ؛ مادر زبان فارسی می گوییم : دیوار موش دراد ، موش هم گوش دارد .پس دیوار گوش دارد و همه این را پذیرفته ایم.
یا می گوییم : من وجود دارم - من چشم دارم - من برادر دارم - من اسب دارم .درزبان عربی فقط جمله من اسب دارم درست است و جمله های دیگر غلط است.
زیرا چشم جزئی از وجود من است نه مال من.یا برادر در واقع مال من نیست.در فارسی صفت اشیاء یا جانداران دیگر را متعلق به مالک آن می دانیم ، مثلاً می گوییم "اسب سفید من " در حالی که در عربی گفته می شود :"اسبم سفید".زیرا سفیدی متعلق به اسب است.حالا برگردیم سر بحث قبلی؛ نیما یوشیج همین کار را می کند، منتها خیلی ها که متوجه نبودند، فکر می کردند وقتی نیما می گوید"اسبم سفید می رود " ، به معنی این است که اسبم سفید رنگ می دود. ...
روزنامه ایران -سال دهم شماره 2811
12 خرداد 83