اتوبوس discussion
مردانه
>
انتخاب
date
newest »
newest »
همیشه فضاهای شلوغ اضطرابی به انسان وارد میکند که باعث تغییر رفتار میشودبنابر این قضاوت راجع به این رفتارها آسان نیست
مخصوصا اگر این شلوغی با بی نظمی ناخواسته همراه باشد
من هم معتقدم راه گریزی از این انتخاب نیست با گفتن این نکته که همیشه آخرین نفرات توی صفها بودم و همیشه هم حقم ضایع میشده
حالا به این نتیجه رسیدم که جامعه ما هم بی شباهت به جنگل نیست اینو جدی میگم
اگه میخای خورده نشی باید بخوری
اگه میخای حقت ضایع نشه باید حق چند نفر رو زیر پا بذاری البته نه از روی قصد
واین به معنای بد بودن نیست
Masoud wrote: "من برای فرار از این انتخاب در ماه رمضان صبح ها یکساعت زودتر به سر کار رفتم اما اکنون احساس می کنم راه گریزی از این انتخاب نیست"Mina wrote: "من هم معتقدم راه گریزی از این انتخاب نیست
با گفتن این نکته که همیشه آخرین نفرات توی صفها بودم و همیشه هم حقم ضایع میشده
حالا به این نتیجه رسیدم که جامعه ما هم بی شباهت به جنگل نیست اینو جدی میگ..."
نمی شود برای جلوگیری از این کار مسیرتان را عوض کنید؟ حتّی اگر کمی هزینه اش برایتان بیشتر شود؟ من هم اتوبوس زیاد سوار می شوم [البته قبل تر ها خیلی بیشتر از الآنن سوار می شدم] امّا بیشتر وقت ها در مواجهه با چنین صحنه هایی راهم را کج می کردم!
این نکته هم که اشاره کرده اید افرادی که در این شرایط حق دیگران را زیرپا می گذارند، مجرم نیستند را قبول ندارم؛ مگر برای بقا می جنگیم که با تشبیه جامعه به جنگل کارهای اشتباه خود را توجیه می کنیم؟!
یاد لطیفه ی جالبی افتادم:
«با یارو می گن: درد عشق سخت تره یا گرسنگی؟
میگه: از قدیم گفتن گرسنگی نکشیدی که عشق یادت بره، امّا من میگم شما تا حالا توی خیابون دستشوییت نگرفته که هر دوتاش یادت بره!»
اصولاً زندگی همین است! به نظر من سوسول شدن -با عرض پوزش لغت بهتری پیدا نکردم!- بیش از حدِّ ما هم یکی از اثراتِ جانبی پیشرفت های نامتوازن مان در جهان صنعتی ست. والّا اگر امکانِ سفر به دوراِنِ زندگی اجدادمان را داشتیم و سختی زندگی آن ها را می چشیدیم، آدم می شدیم!
پ.ن: روش مسعود - یکساعت دیرتر رفتن-برای دوری از این مسأله را می ستایم و امیدوارم باز هم از این راه حل ها پیدا کند!
پ.ن2: به نسبی بودن اخلاق تا حدود زیادی اعتقاد دارم امّا نه به این صورت که تمام سهل انگاری های خودمان را با این دید توجیه کنیم!
غریبه جان ممنون از نقدتاما به نظر من دیر رسیدن به سر کار آن هم از سر زور گویی دیگران و رعایت نکردن حقوقمون توسط دیگران کم کم منتج به اخراج یا حداقلش جریمه و بازخواست میشه
و اگه از کار اخراج شدی آنوقت برای پیدا کردن کار جدید و برای حفظ بقای خودت به هزار و یک دردسر جدید می افتی
پس این رو قبول کنیم که همگی داریم برای حفظ بقای خودمون می جنگیم
خدا وکیلی شما برای درآوردن خرج زندگی خودتون و در صورت متاهل بودن برای برای گرداندن زندگی خود و خانوادتون نمیجنگید
نگید صبح بلند میشید شب هم پولهاتون میشمرید زیر بالشتون میذارید به همین راحتی
باور کن که گاهی اوقات اون حیوونهایی که توی جنگل زندگی میکنن شرف دارن به ما انسانها
شاید تشبیه جالبی نباشه اما در مثل جای مناقشه نیست:
وقتی یه گله گوسفند بخوان از یه معبر تنگ عبور کنن هیچ وقت نمیبینی که همدیگر رو له کنن یا به هم تنه بزنن
اما یه گروه آدم رو ببین که توی راه پله های مترو توی یه ساعت شلوغ هستن و همگی هم میخوان برسن به مقصدشون دیگه بقیه اش رو همه دیدن و لازم به توضیح نیست که چند نفر له میشن و چند هزارتا فحش رد و بدل میشه
پس جامعه ما از جنگل هم بدتره
ببخشید، اصلاح می کنم: مسعود گفته بود یک ساعت زودتر می رفت و کلمه ی دیرتر در نوشته ی من اشتباه تایپی بود!ضمن اینکه کسی را نقد نکردم، فقط نظرم را نوشتم.
نمیدونم چرا وقتی اینجا توی گودریدز پاسخ کسی رو میدی همه فکر میکنن که تو عصبانی هستی و داری با این پاسخت حال طرف رو جا میاری نه بابا به خدا من خیلی آدم با ظرفیتی هستم
بعدش هم مگه نقد یه آدم کار بدیه که شما میگی من نقدتون نکردم
من خیلی هم خوشحال میشم که کسی نظرات من رو میخونه و اونو به چالش میکشونه
از اونجایی که مسعود خان گفت خوبه که نظر همدیگر رو ببینیم من هم بیشتر عقایدم رو گفتم
همین
من به این خاطر گفتم کسی رو نقد نکردم که واقعاً اینکار رو نکرده بودم!از کسی هم عصبانی نشدم، حالا اینکه منظور مینا خانم از «همه» چه کسی بود، نمی دونم!
فکر کنم قبل از هر کاری باید فکری به حال فی#لت#ری#نگ کرد که خیلی ها رو دچار محرومیت کرده!
آیا ایجاد بخشی برای روش های عبور از محدودیت در این گروه، خلاف قوانینه؟


شاید هم فقط خیال می کنیم مجبورمون کردن، با این هدف که توجیهی داشته باشیم برای زیر پا گذاشتن اخلاق و انسانیت!
ا