مـصـطـفـا مـلـكـيـان discussion

42 views
سخنراني > خود بودن " یا لودگی و بی هویتی فرهنگی :

Comments Showing 1-2 of 2 (2 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

مهدی عناصری  عناصری | 2 comments امروزه میبینیم که ساختار فکری- روانشناختی خاصی که خلاصه اش " عریان کردن حوزه شخصی " است ٬ بر فرهنگ نوشتاری نویسندگانی که اغلب خودشان را مدرن و صاحب سبک میدانند ، سایه افکنده است . پرداختن به برخی از حوزه شخصی ، به خودی خود به یک بی عفتی در کلام نیاز دارد که براحتی قابل درک است . این موضوع شاید به تنهایی دارای ایرادی نباشد و شاید اشاعه ی نوعی مدرنیته باشد که افراد جامعه را از سرک کشیدن به زندگی خصوصی یکدیگر خسته میکند و شاید افرادی از این دست ، فداکاریهای بزرگی میکنند تا جامعه ما را به آن سطح برسانند . امروزه مصداق آن ٬ فیلمهای خصوصی زندگی دیگران است که به سرعتی سرسام آوری که حتی کتابهای نویسندگان معروف در اروپا پرآوازه نمیشوند، به خانه های مردم وارد میشود. ولی بررسی چنین جریانی که در جامعه ی ما در حال شکل گیری است ، قدری به تامل بیشتری نیاز دارد .

امروزه بی هویتی و چندگانگی فرهنگی جامعه ی ما باعث شده است که اگر کسی بتواند طلایه دار جریان فکری خاصی باشد ،از سد آرزوهای بزرگ گذشته است و میتواند بگوید که در حوزه فرهنگ کاری کرده است . اینجاست که این دست از هنرمندان ، نمیدانند که با جامعه ای که هنوز در خود گرفتارند و هنوز اولین پله ی مدرنیته که " یکسان بودن نشانه های تغییر در فرهنگ سایبر و نوشتاری و روزمرگی " است را طی نکرده ، چه میکنند . اینان فقط برای ارضاي جامعه ای که " خود افشایی " و " خود بودن " را التماس میکند ، با روشی دنبال این راه میروند که یک بی هویتی محض منجر میشود . شاعری که با ده ها هزار مخاطب ، برای "خود افشایی جهت دار " که بسیاری را به اشتباه می اندازد و تصور میکنند که چگونه این افراد ، کاملا بی ریا خودشان را در معرض افکار عمومی قرار داده اند و { البته هدف اظهار کننده هم چیزی جز این نیست } ٬ "privacy " را کاملا ناشیانه در حوزه شعر وارد میکند ، بدون اینکه هنوز امیدی به طی مراحل " اومانیستی" اجتماع ما و ارزش گذاري به آزادی های فردی باشد . در واقع اینان در این دنیای وارونه به دنبال مخاطبین وارونه میگردند و صد البته که پیدا میکنند ٬ بدون اینکه بدانند که با این کار شبیه کسی میشوند که در یک مهمانی رسمی که اصولا جای این کارها نیست ، کاملا عریان شوند و فریاد بزنند :



" ای مردم من اینم . این هم ..ام. و این هم ...ام. تماشا کنید . کاملا دیدید . دیگر سوالی نیست . حالا دیدید که چه قدر بی ریا ، تمام وجودم را نشان میدهم " .



کسی که در قسمتی از بیوگرافی اش ، اظهار ارادتی روشنفکرانه به امامان میکند و چند سطر پایین تر ٬ شخصی ترین مسائل زندگی خصوصی اش را بی پرده میگوید و آمار اینکه چقدر سکس نرمال و چقدر خود ارضایی دارد را برای خیل عظیم مخاطبانش میگوید، ذهن افرادی که پشت این کلمات را به راحتی نمیخوانند را به بازی میگیرد .در ذهن ساده مخاطبین این دوستان ، اینگونه به عرش میرسند که :

"ما چقدر بی ریاییم "

و برخی دیگر فکر میکنند که چقدر مهم هستند چون به خود میگویند :

" ببینید . من هم چقدر شبیه این انسان بزرگم ."

و برخی خود را همزاد اینان می پندارند چون با زیرکی تمام بر نقاط داغ اجتماع و سوالهای بزرگ دنیای بی هویت آنان دست گذاشته اند . آنان خود و جامعه ی خود و تمام مخاطبین را به بازی گرفته اند و در درون به ریش همه ی شان میخندند .




مهدی عناصری  عناصری | 2 comments مخاطبین این افراد ٬ اغلب نسل جدید و داغ دیده ی تحول پیچیده فرهنگی -اجتماعی که پنهان کاری و دروغ و خیال پردازی آنها را بیزار کرده است، میباشد و اگر کسی را کاملا "خودش ببینند " ژنومهای گذشته های دور ایرانی و ارادت مرید و مرادی آنها تحریک میشود و احساس لذت نهایت ناشی از لطف صاحب فکر به مریدش به آنها دست میدهد و بلافاصله " خری " که سوار بوده اند را پارک میکنند و فقط چند قدمی پیاده میروند تا سوار ماشین عاریتی آنها شوند و احساس مدرن بودن را در خود بچپانند . البته صاحبان این سبک رفتاری ، زرنگتر از این حرفها هستند و خودشان بند بند جملاتی که دیگران را به سمت " ماشین عاریتی" آنها سوار میکند ، بسیار خوب از حفظند .

همه ی اینها ، قسمت گذرای تحولهای امروز هستند که به برکت اینترنت ، فروپاشی مرزهای حجب و حیا را رقم زده اند . این موضوع مرا به یاد یکی از سفرهایم به کشورهای تازه استقلال یافته { شاید هم درهم فرو پاشيده } اتحاد شوروی می اندازد. خلاصه ی ماجرا اینطور بود که چند سال پیش به یکی از این کشورهای تقریبا ثروتمند سفر کرده بودم . به اتفاق یکی از دوستان به یکی از رستورانهای بزرگ شهر رفته بودیم تا در محیطی آرام گپی بزنیم و شامی بخوریم . ولی چیزی که آنجا دیدم حتی در آزاد ترین کشورها اروپایی هم ندیده بودم . یک دختر و پسر بعد از چند کلمه صحبت {به قول ما مخ زنی } بالای سکوی اجرای نمایش رفتند و رقص که نمیتوان گفت ، شلنگ تخته ی استرپتیس را با وقیحانه ترین حالت به اجرا گذاشتند و بعد به اتاق خالی پشت سکو رفتند و .... . طوری که داشتم تمام غذایی که خورده بودم را بالا میآوردم . البته برای من کاملا قابل درک بود که در کشوری که سالیان زیادی تنها کاری که میتوانستند در کافه ها بکنند، خوردن آبجو بود ، این حرکات از چه ناشی میشد . در اروپا دیده بودم که هر کسی که دنبال اینطور مسائل بود به سکس شاپها میرفت و هرچه میخواست میدید و هر کار میخواست میکرد، ولی هیچ وقت شاهد صحنه ای اینچنینی با بچه ی پنج ساله اش در یک رستوران نبود . با این اوصاف ما کجا هستیم ؟ و بعد از فروپاشی چه خواهیم شد ؟

این موضوع به جریان دیگری که در این میان مخاطبین این روشها را پررنگتر به وجد میاورد " اروتیسم " و " آزادی جنسی " است که به راحتی خواهشهای آنرا در اجتماع میبینیم .این کسانی که حجاب و محدودیتهای جنسی را نفی میکنند { البته خودشان نمیگویند ولی اظهر من الشمس، همان است که میگویم } به دنبال روشهای فرهنگی عمیق و با چالشهای جدی نیستند و فقط در قالب شعر و ادبیات به دنبال جرگه بازی مدرن که من را به یاد " شعبان بی مخ " می اندازد، هستند . البته باز هم میگویم این جریان فکری به خودی خود بد نیست و خواست اجتماع، هرچند از جمعیتی قلیل باشد، بسیار محترم ٬ ولی خلاصه کلام اینکه "بازی های کثیف روانشناسانه با مخاطبین کم اطلاع " منظور من در این چند کلمه صحبت بود و دیگر چیزی ندارم که بتوانم بگویم...........




back to top