مـصـطـفـا مـلـكـيـان discussion
سخنراني
>
خود بودن " یا لودگی و بی هویتی فرهنگی :
date
newest »
newest »
مخاطبین این افراد ٬ اغلب نسل جدید و داغ دیده ی تحول پیچیده فرهنگی -اجتماعی که پنهان کاری و دروغ و خیال پردازی آنها را بیزار کرده است، میباشد و اگر کسی را کاملا "خودش ببینند " ژنومهای گذشته های دور ایرانی و ارادت مرید و مرادی آنها تحریک میشود و احساس لذت نهایت ناشی از لطف صاحب فکر به مریدش به آنها دست میدهد و بلافاصله " خری " که سوار بوده اند را پارک میکنند و فقط چند قدمی پیاده میروند تا سوار ماشین عاریتی آنها شوند و احساس مدرن بودن را در خود بچپانند . البته صاحبان این سبک رفتاری ، زرنگتر از این حرفها هستند و خودشان بند بند جملاتی که دیگران را به سمت " ماشین عاریتی" آنها سوار میکند ، بسیار خوب از حفظند .همه ی اینها ، قسمت گذرای تحولهای امروز هستند که به برکت اینترنت ، فروپاشی مرزهای حجب و حیا را رقم زده اند . این موضوع مرا به یاد یکی از سفرهایم به کشورهای تازه استقلال یافته { شاید هم درهم فرو پاشيده } اتحاد شوروی می اندازد. خلاصه ی ماجرا اینطور بود که چند سال پیش به یکی از این کشورهای تقریبا ثروتمند سفر کرده بودم . به اتفاق یکی از دوستان به یکی از رستورانهای بزرگ شهر رفته بودیم تا در محیطی آرام گپی بزنیم و شامی بخوریم . ولی چیزی که آنجا دیدم حتی در آزاد ترین کشورها اروپایی هم ندیده بودم . یک دختر و پسر بعد از چند کلمه صحبت {به قول ما مخ زنی } بالای سکوی اجرای نمایش رفتند و رقص که نمیتوان گفت ، شلنگ تخته ی استرپتیس را با وقیحانه ترین حالت به اجرا گذاشتند و بعد به اتاق خالی پشت سکو رفتند و .... . طوری که داشتم تمام غذایی که خورده بودم را بالا میآوردم . البته برای من کاملا قابل درک بود که در کشوری که سالیان زیادی تنها کاری که میتوانستند در کافه ها بکنند، خوردن آبجو بود ، این حرکات از چه ناشی میشد . در اروپا دیده بودم که هر کسی که دنبال اینطور مسائل بود به سکس شاپها میرفت و هرچه میخواست میدید و هر کار میخواست میکرد، ولی هیچ وقت شاهد صحنه ای اینچنینی با بچه ی پنج ساله اش در یک رستوران نبود . با این اوصاف ما کجا هستیم ؟ و بعد از فروپاشی چه خواهیم شد ؟
این موضوع به جریان دیگری که در این میان مخاطبین این روشها را پررنگتر به وجد میاورد " اروتیسم " و " آزادی جنسی " است که به راحتی خواهشهای آنرا در اجتماع میبینیم .این کسانی که حجاب و محدودیتهای جنسی را نفی میکنند { البته خودشان نمیگویند ولی اظهر من الشمس، همان است که میگویم } به دنبال روشهای فرهنگی عمیق و با چالشهای جدی نیستند و فقط در قالب شعر و ادبیات به دنبال جرگه بازی مدرن که من را به یاد " شعبان بی مخ " می اندازد، هستند . البته باز هم میگویم این جریان فکری به خودی خود بد نیست و خواست اجتماع، هرچند از جمعیتی قلیل باشد، بسیار محترم ٬ ولی خلاصه کلام اینکه "بازی های کثیف روانشناسانه با مخاطبین کم اطلاع " منظور من در این چند کلمه صحبت بود و دیگر چیزی ندارم که بتوانم بگویم...........


امروزه بی هویتی و چندگانگی فرهنگی جامعه ی ما باعث شده است که اگر کسی بتواند طلایه دار جریان فکری خاصی باشد ،از سد آرزوهای بزرگ گذشته است و میتواند بگوید که در حوزه فرهنگ کاری کرده است . اینجاست که این دست از هنرمندان ، نمیدانند که با جامعه ای که هنوز در خود گرفتارند و هنوز اولین پله ی مدرنیته که " یکسان بودن نشانه های تغییر در فرهنگ سایبر و نوشتاری و روزمرگی " است را طی نکرده ، چه میکنند . اینان فقط برای ارضاي جامعه ای که " خود افشایی " و " خود بودن " را التماس میکند ، با روشی دنبال این راه میروند که یک بی هویتی محض منجر میشود . شاعری که با ده ها هزار مخاطب ، برای "خود افشایی جهت دار " که بسیاری را به اشتباه می اندازد و تصور میکنند که چگونه این افراد ، کاملا بی ریا خودشان را در معرض افکار عمومی قرار داده اند و { البته هدف اظهار کننده هم چیزی جز این نیست } ٬ "privacy " را کاملا ناشیانه در حوزه شعر وارد میکند ، بدون اینکه هنوز امیدی به طی مراحل " اومانیستی" اجتماع ما و ارزش گذاري به آزادی های فردی باشد . در واقع اینان در این دنیای وارونه به دنبال مخاطبین وارونه میگردند و صد البته که پیدا میکنند ٬ بدون اینکه بدانند که با این کار شبیه کسی میشوند که در یک مهمانی رسمی که اصولا جای این کارها نیست ، کاملا عریان شوند و فریاد بزنند :
" ای مردم من اینم . این هم ..ام. و این هم ...ام. تماشا کنید . کاملا دیدید . دیگر سوالی نیست . حالا دیدید که چه قدر بی ریا ، تمام وجودم را نشان میدهم " .
کسی که در قسمتی از بیوگرافی اش ، اظهار ارادتی روشنفکرانه به امامان میکند و چند سطر پایین تر ٬ شخصی ترین مسائل زندگی خصوصی اش را بی پرده میگوید و آمار اینکه چقدر سکس نرمال و چقدر خود ارضایی دارد را برای خیل عظیم مخاطبانش میگوید، ذهن افرادی که پشت این کلمات را به راحتی نمیخوانند را به بازی میگیرد .در ذهن ساده مخاطبین این دوستان ، اینگونه به عرش میرسند که :
"ما چقدر بی ریاییم "
و برخی دیگر فکر میکنند که چقدر مهم هستند چون به خود میگویند :
" ببینید . من هم چقدر شبیه این انسان بزرگم ."
و برخی خود را همزاد اینان می پندارند چون با زیرکی تمام بر نقاط داغ اجتماع و سوالهای بزرگ دنیای بی هویت آنان دست گذاشته اند . آنان خود و جامعه ی خود و تمام مخاطبین را به بازی گرفته اند و در درون به ریش همه ی شان میخندند .