گواش discussion
داستان کوتاه
>
a short story from pinocchio
date
newest »
newest »
message 1:
by
mohammad reza
(new)
Sep 27, 2008 11:28AM
باز دروغ گفتی؟ چند بار بگم؟ تو فقط 874239012بار میتونی دروغ بگی.تا الآن 874239011 بار دروغ گفتی. اگه یه بار دیگه دروغ بگی، دیگه کاری از دست من برنمیاد.باید دماغت رو عمل کنی" وقتی فرشته مهربون اینا رو گفت، پینوکیو گفت:" دیگه نمیخام دروغ بگم" که باز دماغش دراز شد و با گریه از پیش فزشته مهربون رفت. رفت و رفت و رفت و اونقدر رفت که به شهری رسید که در و دیوارش پر از آگهی عمل دماغ بود. یکی از آگهی ها رو خوند:آقای ایکس ایگرگ زاده... وقتی پینوکیو به مطب رسید، منشی بهش گفت:" تو نفر بیستمی، باید بشینی تا نوبتت بشه." سه ساعت دیگه نوبتش شد. تا بادکتر روبه رو شد، دید که دماغ دکتر خیلی درازه. با خودش گفت که حتما دکتر دروغگوی بزرگیه.از خود دکتر پرسید.دکتر گفت نه که دماغش درازتر شد و خورد تو چشم پینوکیو. پینوکیو دماغش رو عمل کرد. تصمیم گرفت دیگه دروغ نگه. اما همش تو فکر دکتره و دماغش بود
reply
|
flag


