انجمن شعر discussion

52 views
شعر و شاعر > قیر شب / سهراب سپهری

Comments Showing 1-2 of 2 (2 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by SA®A (new)

SA®A  (sara_bookshelf) دير گاهي است در اين تنهايي

رنگ خاموشي در طرح لب است

بانگي از دور مرا مي خواند

ليك پاهايم در قير شب است

رخنه اي نيست دراين تاريكي

در و ديوار به هم پيوسته

سايه اي لغزد اگر روي زمين

نقش وهمي است ز بندي رسته

نفس آدم ها

سر به سر افسرده است

روزگاري است دراين گوشه پژمرده هوا

هر نشاطي مرده است

دست جادويي شب

در به روي من و غم مي بندد

مي كنم هر چه تلاش

او به من مي خندد

نقشهايي كه كشيدم در روز

شب ز راه آمد و با دود اندود

طرح هايي كه فكندم در شب

روز پيدا شد و با پنبه زدود

ديرگاهي است كه چون من همه را

رنگ خاموشي در طرح لب است

جنبشي نيست دراين خاموشي

دست ها پاها در قير شب است


message 2: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 379 comments ممنون دوستِ عزیز.‏


back to top