9,835 books
—
21,937 voters
Mina
https://www.goodreads.com/hooman
“My kids are starting to notice I'm a little different from the other dads. "Why don't you have a straight job like everyone else?" they asked me the other day.
I told them this story:
In the forest, there was a crooked tree and a straight tree. Every day, the straight tree would say to the crooked tree, "Look at me...I'm tall, and I'm straight, and I'm handsome. Look at you...you're all crooked and bent over. No one wants to look at you." And they grew up in that forest together. And then one day the loggers came, and they saw the crooked tree and the straight tree, and they said, "Just cut the straight trees and leave the rest." So the loggers turned all the straight trees into lumber and toothpicks and paper. And the crooked tree is still there, growing stronger and stranger every day.”
―
I told them this story:
In the forest, there was a crooked tree and a straight tree. Every day, the straight tree would say to the crooked tree, "Look at me...I'm tall, and I'm straight, and I'm handsome. Look at you...you're all crooked and bent over. No one wants to look at you." And they grew up in that forest together. And then one day the loggers came, and they saw the crooked tree and the straight tree, and they said, "Just cut the straight trees and leave the rest." So the loggers turned all the straight trees into lumber and toothpicks and paper. And the crooked tree is still there, growing stronger and stranger every day.”
―
“جهان راهمين جا نگه دار
كمي جلوتر
من آن طرف امروز پياده مي شوم
كمي نزديك به پنجشنبه نگهدار
كسي از سايه هاي هر چه ناپيدا مي آيد
از آن
طرف كودكي
و نزديك پنجشنبه به راه بعد از امروز مي افتد
كمي نزديك به پنجشنبه نگهدار
تو همان آشناترين صداي اين حدودي
كه مرا ميان مكث سفر
به كودك ترين سايه ها مي بري
با دلم كه هواي باغ كرده است
با دلم كه پي چند قدم شب زير ماه مي گردد
و مرامي نشيند
مي
نشينم و از يادمي روم
مي نشينم و دنيا را فكر مي كنم
آشناترين صداي اين حدود پنجشنبه
كنار غربت راه و مسافران چشمخيس
دارم به ابتداي سفر مي روم
به انتهاي هر چه در پيش رو مي رسم
گوش مي كني ؟
مي خواهم از كنار همين پنجشنبه حرفي بزنم
حالا كه دارم از ياد
مي روم
دارم سكوت مي شوم
مي خواهم آشناترين صداي اين حدود تازه شوم
گوش مي كني؟
پيش روي سفر
بالاي نزديك پنجشنبه برف گرفته است
پيش روي سفر
تا نه اين همه ناپيدا
تنها منم كه آشناترين صداي اين حدودم
تنها منم كه آشناترين صداي هر حدودم
حالا هر چه باران است ، در من برف مي شود
هر چه درياست ، در من آبي
حالا هر چه پيري است ، در من كودك
هر چه ناپيدا ، در من پيدا
حالا هر چه هر روز و بعد از اين
هر چه پيش رو
منم كه از ياد مي روم ، آغاز مي شوم
و پنجشنبه نزديك من است
جهان را همين
جا نگهدار
من پياده مي شوم”
―
كمي جلوتر
من آن طرف امروز پياده مي شوم
كمي نزديك به پنجشنبه نگهدار
كسي از سايه هاي هر چه ناپيدا مي آيد
از آن
طرف كودكي
و نزديك پنجشنبه به راه بعد از امروز مي افتد
كمي نزديك به پنجشنبه نگهدار
تو همان آشناترين صداي اين حدودي
كه مرا ميان مكث سفر
به كودك ترين سايه ها مي بري
با دلم كه هواي باغ كرده است
با دلم كه پي چند قدم شب زير ماه مي گردد
و مرامي نشيند
مي
نشينم و از يادمي روم
مي نشينم و دنيا را فكر مي كنم
آشناترين صداي اين حدود پنجشنبه
كنار غربت راه و مسافران چشمخيس
دارم به ابتداي سفر مي روم
به انتهاي هر چه در پيش رو مي رسم
گوش مي كني ؟
مي خواهم از كنار همين پنجشنبه حرفي بزنم
حالا كه دارم از ياد
مي روم
دارم سكوت مي شوم
مي خواهم آشناترين صداي اين حدود تازه شوم
گوش مي كني؟
پيش روي سفر
بالاي نزديك پنجشنبه برف گرفته است
پيش روي سفر
تا نه اين همه ناپيدا
تنها منم كه آشناترين صداي اين حدودم
تنها منم كه آشناترين صداي هر حدودم
حالا هر چه باران است ، در من برف مي شود
هر چه درياست ، در من آبي
حالا هر چه پيري است ، در من كودك
هر چه ناپيدا ، در من پيدا
حالا هر چه هر روز و بعد از اين
هر چه پيش رو
منم كه از ياد مي روم ، آغاز مي شوم
و پنجشنبه نزديك من است
جهان را همين
جا نگهدار
من پياده مي شوم”
―
“رهگذر
یکی مهمان ناخوانده،
ز هر درگاه رانده، سخت وامانده
رسیده نیمه شب از راه، تن خسته، غبارآلود
نهاده سر بروی سینهء رنگین کوسن هائی
که من در سالهای پیش
همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم
هزاران نقش رویائی بر آنها در خیال خویش
وچون خاموش می افتاد بر هم پلک های داغ و سنگینم
گیاهی سبز می روئید در مرداب رویاهای شیرینم
ز دشت آسمان گوئی غبار نور برمی خاست
گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم
نسیم گرم دستی ، حلقه ای را نرم می لغزاند
در انگشت سیمینم
لبی سوزنده لبهای مرا با شوق می بوسید
و مردی مینهاد آرام، با من سر بروی سینهء خاموش
کوسن های رنگینم
کنون مهمان ناخوانده
ز هر درگاه رانده، سخت وامانده
بر آنها می فشارد دیدگان گرم خوابش را
آه، من باید بخود هموار سازم تلخی زهر عتابش را
و مست از جامهای باده می خواند: که آیا هیچ
باز در میخانه لبهای شیرینت شرابی هست
یا برای رهروی خسته
در دل این کلبهء خاموش عطرآگین زیبا
جای خوابی هست؟!”
―
یکی مهمان ناخوانده،
ز هر درگاه رانده، سخت وامانده
رسیده نیمه شب از راه، تن خسته، غبارآلود
نهاده سر بروی سینهء رنگین کوسن هائی
که من در سالهای پیش
همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم
هزاران نقش رویائی بر آنها در خیال خویش
وچون خاموش می افتاد بر هم پلک های داغ و سنگینم
گیاهی سبز می روئید در مرداب رویاهای شیرینم
ز دشت آسمان گوئی غبار نور برمی خاست
گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم
نسیم گرم دستی ، حلقه ای را نرم می لغزاند
در انگشت سیمینم
لبی سوزنده لبهای مرا با شوق می بوسید
و مردی مینهاد آرام، با من سر بروی سینهء خاموش
کوسن های رنگینم
کنون مهمان ناخوانده
ز هر درگاه رانده، سخت وامانده
بر آنها می فشارد دیدگان گرم خوابش را
آه، من باید بخود هموار سازم تلخی زهر عتابش را
و مست از جامهای باده می خواند: که آیا هیچ
باز در میخانه لبهای شیرینت شرابی هست
یا برای رهروی خسته
در دل این کلبهء خاموش عطرآگین زیبا
جای خوابی هست؟!”
―
“نه باوری، نه وطنی
جخ امروز
از مادر نزادهام
نه
عمر جهان بر من گذشته است.
نزدیکترین خاطرهام خاطرهی قرنهاست.
بارها به خونمان کشیدند
به یاد آر،
و تنها دستآوردِ کشتار
نانپارهی بیقاتقِ سفرهی بی برکت ما بود.
اعراب فریبام دادند
برج موریانه را به دستان پر پینهی خویش بر ایشان در گشودم،
مرا و همهگان را بر نطع سیاه نشاندند و
گردن زدند.
نماز گزاردم و قتلعام شدم
که رافضیام دانستند.
نماز گزاردم و قتلعام شدم
که قِرمَطیام دانستند.
آنگاه قرار نهادند که ما و برادرانمان یکدیگر را بکشیم و
این
کوتاهترین طریق وصول به بهشت بود !
به یاد آر
که تنها دستآوردِ کشتار
جُلپارهی بیقدرِ عورت ما بود.
خوشبینی برادرت ترکان را آواز داد
تو را و مرا گردن زدند.
سفاهتِ من چنگیزیان را آواز داد
تو را و همهگان را گردن زدند.
یوغِ ورزا، بر گردنمان نهادند
گاوآهن بر ما بستند
بر گُردهمان نشستند
و گورستانی چندان بی مرز شیار کردند
که بازماندگان را
هنوز از چشم
خونابه روان است.
کوچ غریب را به یاد آر
از غربتی به غربت دیگر،
تا جستوجوی ایمان
تنها فضیلت ما باشد.
به یاد آر:
تاریخ ما بیقراری بود
نه باوری
نه وطنی.
نه،
جخ امروز
از مادر
نزادهام.”
―
جخ امروز
از مادر نزادهام
نه
عمر جهان بر من گذشته است.
نزدیکترین خاطرهام خاطرهی قرنهاست.
بارها به خونمان کشیدند
به یاد آر،
و تنها دستآوردِ کشتار
نانپارهی بیقاتقِ سفرهی بی برکت ما بود.
اعراب فریبام دادند
برج موریانه را به دستان پر پینهی خویش بر ایشان در گشودم،
مرا و همهگان را بر نطع سیاه نشاندند و
گردن زدند.
نماز گزاردم و قتلعام شدم
که رافضیام دانستند.
نماز گزاردم و قتلعام شدم
که قِرمَطیام دانستند.
آنگاه قرار نهادند که ما و برادرانمان یکدیگر را بکشیم و
این
کوتاهترین طریق وصول به بهشت بود !
به یاد آر
که تنها دستآوردِ کشتار
جُلپارهی بیقدرِ عورت ما بود.
خوشبینی برادرت ترکان را آواز داد
تو را و مرا گردن زدند.
سفاهتِ من چنگیزیان را آواز داد
تو را و همهگان را گردن زدند.
یوغِ ورزا، بر گردنمان نهادند
گاوآهن بر ما بستند
بر گُردهمان نشستند
و گورستانی چندان بی مرز شیار کردند
که بازماندگان را
هنوز از چشم
خونابه روان است.
کوچ غریب را به یاد آر
از غربتی به غربت دیگر،
تا جستوجوی ایمان
تنها فضیلت ما باشد.
به یاد آر:
تاریخ ما بیقراری بود
نه باوری
نه وطنی.
نه،
جخ امروز
از مادر
نزادهام.”
―
(Cinema) سینما
— 694 members
— last activity Aug 23, 2025 03:54PM
علاقمندان جدی به سینما در هر نوع ژانر
عکاس خونه
— 306 members
— last activity Apr 09, 2021 02:15PM
اگر شاعر یا نویسنده باشی، عکاسی را نیز نوعی شاعری می دانی. گرفتن یک عکس یعنی سرودن یک شعر. گرفتن یک عکس یعنی بازگو کردن قصه آن تصویر.
دكتر عبدالكريم سروش
— 92 members
— last activity Jan 31, 2010 01:51AM
خرد آن پايه ندارد كه برو پاى گذارى بختيارى تو و بر مركب اقبال سوارى چون توان در تو رسيدن؟ به دويدن؟ به پريدن؟ نور پايى كه چنين با دگران فاصله دا ...more
Ebrahim Nabavi
— 65 members
— last activity Nov 08, 2009 03:49AM
This Group is consetrated on Ebrahim Nabavi,s fictions
انجمن شعر
— 915 members
— last activity Mar 15, 2023 02:00PM
درون هر چيزي رازي است و شعر، راز تمام چيزهاست لوركا
Mina’s 2024 Year in Books
Take a look at Mina’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
Polls voted on by Mina
Lists liked by Mina

































