Mohammad

Add friend
Sign in to Goodreads to learn more about Mohammad.


طراحی حسی
Mohammad is currently reading
bookshelves: currently-reading
Rate this book
Clear rating

progress: 
 
  (page 1 of 303)
Sep 26, 2014 11:39AM

 
Loading...
احمد شاملو
“انسان زاده شدن تجسّدوظيفه بود:
توان دوست‌داشتن ودوست‌داشته‌شدن
توان شنفتن
توان ديدن و گفتن
توان اندُه‌گين و شادمان‌شدن
توان خنديدن به وسعت دل، توان گريستن از سُويدای جان
توان گردن به غرور برافراشتن درارتفاع شُکوه‌ناک فروتني
توان جليل به دوش بردن بارامانت
و توان غم‌ناک تحمل تنهايي
تنهايي
تنهايي
تنهايي عريان
انسان
دشواری وظيفه است

فرصت کوتاه بود و سفر جان‌کاه بود
اما يگانه بود و هيچ کم نداشت”
احمد شاملو

احمد شاملو
“در تمام ِ شب چراغی نیست.
در تمام ِ شهر
نیست یک فریاد.

ای خداوندان ِ خوف‌انگیز ِ شب ‌پیمان ِ ظلمت‌دوست!
تا نه من فانوس ِ شیطان را بیاویزم
در رواق ِ هر شکنجه‌گاه ِ پنهانيی ِ این فردوس ِ ظلم‌آئین،
تا نه این شب‌های ِ بی‌پایان ِ جاویدان ِ افسون ‌پایه‌تان را من
به فروغ ِ صدهزاران آفتاب ِ جاودانی‌تر کنم نفرین،
ظلمت‌آباد ِ بهشت ِ گند ِتان را، در به روی ِ من
بازنگشائید!

در تمام ِ شب چراغی نیست
در تمام ِ روز
نیست یک فریاد.

چون شبان ِ بی‌ستاره قلب ِ من تنهاست.
تا ندانند از چه می‌سوزم من، از نخوت زبان‌ام در دهان بسته‌ست.
راه ِ من پیداست.
پای ِ من خسته‌ست.
پهلوانی خسته را مانم که می‌گوید سرود ِ کهنه‌ی ِ فتحی قدیمی را.

با تن ِ بشکسته‌اش،
تنها

زخم ِ پُردردی به جا مانده‌ست از شمشیر و، دردی جان‌گزای از خشم
اشک، می‌جوشاندش در چشم ِ خونین داستان ِ درد
خشم ِ خونین، اشک می‌خشکاندش در چشم.
در شب ِ بی‌صبح ِ خود تنهاست.

از درون بر خود خمیده، در بیابانی که بر هر سوی ِ آن خوفی نهاده دام
دردناک و خشم‌ناک از رنج ِ زخم و نخوت ِ خود می‌زند فریاد


در تمام ِ شب چراغی نیست

در تمام ِ دشت
نیست یک فریاد...


ای خداوندان ِ ظلمت‌شاد!
از بهشت ِ گند ِتان، ما را
جاودانه بی‌نصیبی باد!


باد تا فانوس ِ شیطان را برآویزم
در رواق ِ هر شکنجه‌گاه ِ این فردوس ِ ظلم‌آئین!


باد تا شب‌های ِ افسون‌مایه‌تان را من

به فروغ ِ صدهزاران آفتاب ِ جاودانی‌تر کنم نفرین”
احمد شاملو

احمد شاملو
“راست است که صاحبان دل های حساس نمی میرند...بی هنگام ناپدید میشوند”
احمد شاملو / Ahmad Shamloo

احمد شاملو
“کوه ها با هم اند و تنها یند
همچو ما ،با همان تنهایان ”
احمد شاملو / Ahmad Shamlou

احمد شاملو
“آن‌که می‌گوید دوستت دارم
خُـنـیـاگر غمگینی‌ست
که آوازش را از دست داده است

ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود

هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من

عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود

آن‌که می‌گوید دوستت دارم
دل اندُه گین شبی ست
که مهتابش را می جوید

ای کاش عشق را
زبان ِ سخن بود

هزار آفتاب خندان در خرام ِ توست
هزار ستاره‌ی گریان
در تمنای من

عشق را
ای کاش زبان ِ سخن بود”
احمد شاملو

year in books

Mohammad hasn't connected with his friends on Goodreads, yet.



Favorite Genres



Polls voted on by Mohammad

Lists liked by Mohammad