Fatemeh Taghavian

“
قول بده که خواهی آمد
اما هرگز نیا!
اگر بیایی
همه چیز خراب میشود
دیگر نمیتوانم
اینگونه با اشتیاق
به دریا و جاده خیره شوم
من خو کرده ام
به این انتظار
به این پرسه زدن ها
در اسکله و ایستگاه
اگر بیایی
من چشم به راه چه کسی بمانم؟
”
― رسول یونان / Rasul Yunan

“...
وگر آن ناخوانده مهمانی که ما را می برد با خویش
ناگهان از در درآید زود،
پس چه خواهد بود-می پرسم-
سرنوشت آن عزیزانی که نام آرزوشان بود؟
آرزوها، این به ما نزدیکتر، این خویشتر خویشان،
پس چه باید کرد با ایشان؟
. . .”
― مهدی اخوان ثالث

“یوسف بخنده گفت: «می‌توان یادت بدهم. درس اول شجاعت برای تو فعلا این است. همان وقت که می‌ترسی کاری را بکنی، اگر حق با تُست، در عین ترس آن کار را بکن. ای گربه‌ی ملوس من!»

زری اندیشناک گفت: «من آدمم. گربه‌ی ملوس نیستم. به علاوه، درس اول را به کسی می‌دهند که هِر را از بر نمی‌داند.»”
― Simin Daneshvar, Suvashun

“با عجله خودم را از خودم محروم می‌کردم”
― Maurice Blanchot