Suvashun Quotes

Rate this book
Clear rating
Suvashun Suvashun by Simin Daneshvar
9,906 ratings, 3.95 average rating, 967 reviews
Suvashun Quotes Showing 1-15 of 15
“گریه نکن خواهرم.در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت.
و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی سحر را ندیدی!”
سیمین دانشور, Suvashun
“گریه نکن خواهرم. در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرت و بسیار درختانب در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی سحر را ندیدی”
Simin Daneshvar, Suvashun
“آن دوره که مردم به شراباَ طهورا دسترسی پیدا میکردند و میخوردند و حافظ می شدند گذشت. حالا باید شراباَ باروت قورت بدهند. آن وقت ها که مردم لب جوی آب می نشستند و گذر عمر را میدیدند و دلی دلی میکردند و از تمام تعمت های دنیا، یک گلعذار بسشان بود گذشت. راستی، اسم نعره هایی که آدم از ته دل بر می آورد چه بود؟ کلمه ای بود که به این جور فریاد میخورد... باید لغتی باشد که معنای سوراخ کردن بدهد. یعنی آدم اگر نتواند در برابر سیل و صاعقه و سیلی زندگی آن جور فریاد را بزند، دلش سوراخ میشود.”
Simin Daneshvar, Suvashun
“مک ماهون رو به زری ادامه داد: خوب که فکرش را می‌کنم می‌بینم همهٔ ما در تمام عمرمان بچه‌هایی هستیم که به اسباب‌بازی‌هایمان دل خوش کرده‌ایم . وای به روزی که دلخوشی‌هایمان را از ما می‌گیرند، یا نمی‌گذارند به دلخوشی‌هایمان برسیم. بچه‌های‌مان، مادرهای‌مان، فلسفه‌های‌مان... مذهبمان...”
Simin Daneshvar, Suvashun
“یوسف گفت:"حرف اساسی من این بود که بهشان گفتم به این آسانی که شما خیال می‌کنید نیست. گفتم مارکسیسم یا حتی سوسیالیسم شیوهٔ فکری مشکلی است که تعلیم و تربیت دقیق می‌خواهد. گفتم تطبیق آن با زندگی و روحیه و روش اجتماعی ما، مستلزم پختگی و وسعت نظر و فداکاری بی‌حد و حصری است. گفتم می‌ترسم نمایشی با بازیگران ناشی روی صحنه بیاورید، چند صباحی، به علت وجود بازیگران تازه و حرف‌های تازه‌ترشان، عده‌ی زیادی را به خود جلب کنید، اما زود غالب تماشاگران و بازیگران را ناامید و خسته و دلزده و واخورده کنید. من گفتم روشندلی لازم است تا بتوان با روشنفکری و بی‌دخالت غیر، برای مردم این مملکت کاری کرد...”
Simin Daneshvar, Suvashun
“یوسف بخنده گفت: «می‌توان یادت بدهم. درس اول شجاعت برای تو فعلا این است. همان وقت که می‌ترسی کاری را بکنی، اگر حق با تُست، در عین ترس آن کار را بکن. ای گربه‌ی ملوس من!»
زری اندیشناک گفت: «من آدمم. گربه‌ی ملوس نیستم. به علاوه، درس اول را به کسی می‌دهند که هِر را از بر نمی‌داند.»”
Simin Daneshvar, Suvashun
“خود حاج آقایم می‌گفت: مسجد و درسم را که ازم گرفته‌اند، در کارهای دیگر هم استغفرالله، نمی‌توانم دخالت کنم. کردیم و دیدیم. آخر آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند. باید بتواند چیزی را تغییر بدهد. حالا که کاری نمانده بکنم پس عشق می‌ورزم...”
Simin Daneshvar, Suvashun
“آدم هایی که با این همه گل سر و کار دارند چه لزومی دارد زن بگیرند ؟”
Simin Daneshvar, Suvashun
“زری خشمگین گفت: «چشمم روشن! آدم باید دلیلی برای خراب کردن پل‌های داشته باشد. تو چه دلیلی داری؟...»”
Simin Daneshvar, Suvashun
“یوسف بخنده گفت: «می‌توان یادت بدهم. درس اول شجاعت برای تو فعلا این است. همان وقت که می‌ترسی کاری را بکنی، اگر حق با تُست، در عین ترس آن کار را بکن. ای گربه‌ی ملوس من!»

زری اندیشناک گفت: «من آدمم. گربه‌ی ملوس نیستم. به علاوه، درس اول را به کسی می‌دهند که هِر را از بر نمی‌داند.»”
Simin Daneshvar, Suvashun
“کاش دنیا دست زن ها بود. زن ها که زاییده اند یعنی خلق کرده اند و قدر مخلوق خودشان را می دانند. قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را. شاید مردها چون هیچ وقت عملا خالق نبوده اند آنقدر خود را به آب و آتش می زنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زن ها بود جنگ کجا بود؟”
سیمین دانشور, Suvashun
“دوست داشتن دل آدم را روشن میکند. اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه میکند. اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت، بزرگ هم که شدی آماده دوست داشتن چیزهای خوب و زیبای این دنیا هستی. دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است. اگر با محبت فنچه ها را آب دادی باز میشوند، اگر نفرت ورزیدی غنچه ها پلاسیده میشوند. آدم باید بداند که نفرت و کینه برای خوبی و زیبایی نیست، برای زشتی و بی شرفی و بی انصافی است.”
سیمین دانشور, Suvashun
“خدیجه برو حلوای گل زرد بپز... برای گل سرخ من که زرد شده، که خزان کرده...”
سیمین دانشور, Suvashun
“منِ بدبخت، احمق، جانم برایش درمی رفت. او هم بلد بود چه کند که من بکلی نرمم. هزاربار بیشتر موی بور و سیاه و پولک لباس زن ها را از روی یقه کتش گرفتم”
سیمین دانشور, Suvashun
“عروس روی زین اسب می نشیند تا همیشه بر سر شوهرش سوار باشد.”
Simin Daneshvar, Suvashun