Status Updates From سير الملوك

«شتابزدگی از دیو است و آهستگی از خدای»

«گفتند: هیچ‌کس به تظلم نیامده است، مگر خری لاغر و پیر و گرگن از در اندر آمده است و چون آسیب زنجیر به پشت او رسیده است، او را خوش آمده است به سبب خارش گر، خویشتن را در آن زنجیر می‌مالد.»
عجب آنکه او هم برای دادخواهی اومده بود:))

از همون اول معیار مسلمون‌ها پارتی‌بازی و مسلمون بودن فرد مسئول بوده نه تخصص. تعجبی نداره و وضع همین الان هم همینه.

میگه موسی یه رفتار مناسب با گوسفنداش داشت خدا خوشش اومد کردتش پیامبر.

حکایت فصل سی و سوم واقعا مفرحه.:))))
توقع چنین برخوردی از معاویه نداشتم.

ترتیب مقام غلام‌های دوره سامانیان طبق سال خدمتشون جالب بود.

نه به اینکه برا یه نصیحتی چندین حکایت میاره، نه به اینکه یهو چندتا نصیحت می‌کنه و نکته میگه هیچی حکایت نمیاره.
البته یه جورایی خوبه ها باعث میشه یکنواخت نباشه، اما از طرفی اینقدر قشنگ تعریف می‌کنه که دوست داری حکایتاش زیاد تر باشند.

فصل سیزده یه توقف کردیم تا بقیه برسند.
اینقدر متنش قشنگه که خوش میگذره و اون وسط هم اطلاعات تاریخی میده و نصیحتش هم می‌کنه می‌ره.

خداوند علم خلدالله ملکه که همۀ جهان از وی است و جهانیان بندگان وی‌اند بر جمع کردن مال حریص کرده‌اند و از مستحقان باز می‌گیرند و می‌نمایند که این توفیر است. از دامن دریدن و در وصل آستین کردن هرگز پیرهن درست نشود....

[برخی پاره‌های سیرالملوک در اوج بلاغت و حکمت است!]