BAHAR > Recent Status Updates

چقدر دلهره‌آور... چقدر غمگینم

چپترهای تایلر.... 😢😢
دارم دچار فروپاشی مغزی می‌شم.

اوه... فکر‌شو نمی‌کردم.

ممنونم از نویسنده ای که هر جلد خودشو ارتقا می‌ده

پیپا فیتز_آموبی
به‌نظرم تو واقعا خیلی جنم داری.

ویسکونتیای روانی

به‌نظرم عشق بیش از حدِ نویسنده به کاراکتر شدومن، رسماً گند زده به ریتم کتاب... درسته. واقعا اینو از ته دل می‌گم. گفتن فراوان از خفن بودن یه کارکتر، یه جاهایی باعث می‌شه واقعا دوست‌نداشتنی بشه. و حس من الان همینه. شدومن و لایلا واقعا برام دوست‌نداشتنی‌ان.
خودخواه‌های لعنتی... نمی‌بینین کل خانواده داره بخاطر پنهون‌کاری‌های شما چه بلایی سرش میاد؟ لونا باید از تریستن و تمام این سال‌هایی که دنبالش می‌گشته خجالت بکشه.

Do you prefer to be evil?
The villain is the hero of his own story. why not?

داستان‌ها، بسته به این‌که کی اون‌ها رو می‌گه می‌تونن تغییر کنن!

اهالی گودریدز... من به کتابخونی برگشتم 😍😍😍

شیمی بین آرورا و کیل رو خیلی دوست ندارم. همه‌چیز خیلی سریعه🙌😂یواش کیل... هنوز دو روز نشده دیدیش

آخيش فضا
کهکشان
ستاره
😍😢تای

ربکا راس همونیه که رویاهای مدفون رو نوشته دیگه؟ دارم عاشقش می‌شم جدی‌جدی❤️😍

چطور میشه برای خودت زندگی کنی، و به خاطرش احساس گناه نداشته باشی؟

چقدر جوری که شخصیت‌ها با خودشون و بقیه مکالمه دارن خوبههههه😍😎واقعا دارم باهاشون می‌خندم. البته... فعلا 😬

درست بودن یه سری تصمیمات، نسبیه مگه نه؟

مری‌لو
یاواش زن. چه‌ خبرته؟ وحشی... تو 60 صفحه و این همه اتفاق؟

بهم وایب گسسته رو می‌ده و چقدر احساس می‌کنم دلتنگ چنین سبکی بودم

یه کتاب جدیدددد
خوشحالم که در شروعش، منو بدجور گرفت😎😍 احساس می‌کنم خیلی وقته از این سبک نخوندم و دلم تنگ شده بود برای پیچش‌های شخصیت‌های ساخته‌ی ذهن مری‌لو تنگ شده!👐😍

درک تلفیقیِ وجود خدایان یونانی و مدرنیته کنار هم، اونم دقیقا وقتی می‌فهمم هادس، کلاب شرط‌بندی و قماربازی داره سخته. زمانی سخت‌تره که یه غول بی‌شاخ و دم، بادیگارد کلابشه و با موتورسیکلت رفت و آمد می‌کنه.
خدایا آخه این چه شوخی‌ایه😂😂ولی باحاله

آخيش... کمی حرصمان خالی شد

فیون😶احساس می‌کنم اون برادر روانیه، تویی! نه داداشات

دام... امیدوارم دلیل خوبی واسه این رفتارهای ضد احساسات بشری و نحست داشته باشی

جالبه. وارنر به کستل می‌گه خوش‌خیالِ احمقِ آرمان‌گرا... بعد خودش فکر می‌کنه ارتش احیا با بشکن پودر می‌شه میره هوا🙄👀
مرزهای آرمان‌گرایی رو جا به جا کردی مرد

دیگه بستنی نمی‌خورم. نفهم‌های حال‌ بهم‌زن

When you are in hardship all your life and live in such a way that you finally understand that no one ever lives like that, you learn to eat snakes and become vipers. Because one day this is the only thing that will be needed.

دقیقا بهم حسِ دبیرستان‌های پولداری سریال‌های آمریکایی می‌ده. از همونا که همیشه یه باند زورگوی مایه‌دار جلوی یه دختر خوب درسخون رو می‌گیرن و واسش دردسر درست می‌کنن.

داری دچار اطناب می‌شی ... احساس می‌کنم الان باید وارد فاز اصلی داستان می‌شد که نشد /:

احساس می‌کنم جای دختره و پسره باید عوض می‌شده. ولی... جفتشون تا اینجا خوب بودن ❤️