parto > Recent Status Updates

چه حسی بهتر از خوندن تراژدی عاشقانه توی شب های تابستون هست؟

هیچ چیز نمیتونه بین من و وابستگی که به این کتاب و شخصیت ها پیدا کردم قرار بگیره.

داستان به صورت جالبی داره جلو میره. تنها مشکلم اینه که نشر پرتقال چرا انقدر کتاب رو سانسور کرده؟!

لطفا از افتادن در ریدینگ اسلامپ نجاتم بده

روزشماری مکن. حتی اگر فکر می‌کنی در مهلکه افتاده ای روزشماری مکن! حالا هم لحظه شماری مکن! شب نمی تواند تمام نشود. طبیعت شب آن است که برود رو به صبح. نمی تواند یک جا بماند. مجبور است که بگذرد. اما وقتی تو ذهنت را اسیر گذر لحظه ها کنی، خودت گذر لحظه ها را سنگین و سنگین تر می کنی؛ بگذار شب هم راه خودش را برود.
-از متن کتاب

نمیدونم چندمین کتابی هست که شروع می کنم و معلوم نیست کی قراره تمومش کنم.

Page 122,123: cried.
نمیدونم تا انتهای کتاب چندبار همچین اپدیتی خواهم داد.

Depression won i can't finish this tonight.

خیلی یکهو تصمیم گرفتم این کتاب رو تا شب تموم کنم.

جالب و وحشتناک دو کلمه ای هستن که تا به اینجا برای توصیف این کتاب پیدا کردم.

باورم نمیشه بعد ۶ سال خاک خوردن توی کتابخونه بالاخره دارم میخونمش.

"زخمی اگر بر قلب بنشیند، تو نه می‌توانی زخم را از قلب وا بکنی و نه می‌توانی قلبت را دور بیندازی. زخم تکه ای از قلب توست. زخم اگر نباشد، قلبت هم نیست. زخم اگر نخواهی باشد، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی. قلبت را چگونه دور می اندازی؟"
دوست دارم تمام اشک های خشکیده مرگان رو به جای خودش گریه کنم.اینکه این کتاب یک تصویر کاملا رئالیستی از زندگی زنان توی شهرهای کوچیک تر و تفکر بسته مردمان هست من رو غمگین و خمشگین تر میکنه.

با اینکه زیاد سر رشته ای از کتاب های منتشر شده از نویسنده های ایرانی ندارم اما قلم دولت ابادی یکی از زیباترین هایی هست که از نثر فارسی تا به حال خوندم.

نگهش داشته بودم برای بعد کنکور و واو خیلی وقت بود داخل یه کتاب فانتزی خوب فرو نرفته بودم.

استوار باش، عالی جناب ریدلی؛ ما در این روز، به یاری خداوند، چنان شمعی در انگلستان بر می افروزیم که ایمان دارم هیچ گاه خاموش نخواهد شد.

واقعا اینکه نمیتونم کتاب بخونم و به جاش کتاب های درسی رو باید بخونم عذاب اوره.

+پوتئاس چرا برای من نامه می نویسی؟ همه توی مدرسه می‌گن من عجیب و غریبم.
_جورج عزیز
من واقعا چیزهای عجیب رو دوست دارم.

وقتی متوجه شدم که کی نامه رو نوشته واقعا برای مدتی به دیوار خیره بودم و در عجب که اگه صفحه های اول انقدر غمگینم کرد قراره تا اخرش چی بشه:"